عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : جمعه 7 تير 1391
بازدید : 1105
نویسنده : شیخ پاسکال


"ريچارد براتيگان"، چكامه‌سرا و رمان نويس برجسته‌ي معاصر [ =امروزين ] در سي‌ام ژانويه‌ي سال 1935 در "تاكوماي" واشنگتن به دنيا آمد.
دانستني‌هاي کمی در مورد سالهای کودکی او در دست است، جز اینکه باید گفت دوران پر دردسری بوده است. این تنها چیزی است که خودش هم در موردش هیچ‌گاه سخن نگفت. برخي مي‌گويند، براتیگان نمی‌دانست پدرش کیست و پدرش هم تا هنگامی که آگهی درگذشت ریچارد را دید، از داشتن چنین پسری بی‌خبر بود. برخي ديگر بيان مي‌دارند كه ریچارد در حدود بیست سالگی، تکه سنگی از پنجره‌ی اداره‌ی پلیس به داخل پرتاب كرده و همین امر سبب شده تا او را به بیمارستان ایالتی "اورِگان" (Oregon State Hospital) ببرند و در آنجا پس از بررسي، تشخیص دهند ریچارد دچار "شیزوفرنی- پارانویید" است و به شوک درمانی روي آورند.
ريچارد در سال 1955 به "سان فرانسیسکو" در ایالت "کالیفرنیا" رفت و بسيار زود به نويسندگان جنبش "بیت" پیوست. نخستين سروده‌ي او با نام "دومین قلمرو پادشاهی" در سال 1956 منتشر شد و پس از آن هم نخستین کتابش به نام "میز چای مرمری را بچین"، که گنجينه‌اي از بيست و چهار سروده بود، در سال 1959 در دسترس خوانندگان قرار گرفت.
این دو اثر چون "غشگیر" (تخته یا چیزی که در پايان رده ي کتب برای نگهداری آنها می گذارند)، موجبات ازدواجش را با "ویرجینیا دیون آدلر" (Virginia Dionne Adler) در تاریخ 8 ژوئن 1957 در شهر "رنو" در ایالت "نوادا" فراهم ساخت.
از اواخر دهه‌ی شصت، نوشته‌های براتیگان، هواخواهان بسیاری پیدا کرد و در همین دوره بود که او شاهكارهايي چون "صید قزل آلا در آمریکا" (1967) و "در قند هندوانه" را منتشر ساخت.
در سال 1972، براتیگان راه "پاین کریک" (Pine Creek) در ایالت "مونتانا" را در پیش گرفت و در شمال پارک ملی "سنگ زرد" (Yellow Stone National Park) مسكن گزيد. وي در آنجا به مدت هشت سال از هرگونه سخنرانی یا گفتگو سر باز زد.
براتیگان در دسامبر 1979 در نشستی در "Modern Language Association" در "سان فرانسیسکو" حضور یافت و به همراه "گری اسنایدر"، "فیلیپ والن"، "رابرت بادی" و "لوسین استرایک" در مورد " زِن " (Zen) و سروده‌ي معاصر [ =امروزين ] به گفتگو پرداخت.
او واپسين کتابش را با نام "پس باد همه‌اش را بر باد نمی‌دهد"، در سال 1982 منتشر کرد. در 25 اکتبر 1984، دوستان ریچارد، جسم بي جان او را در خانه اش- كه در "بولیناس" در ایالت "کالیفرنیا" بود- در کنار یک بطری الکلی و یک تفنگ کالیبر 44 يافتند. شواهد بيانگر آن بود كه وي خودكشي كرده است.
 آثار براتيگان به گونه‌اي انكار ناشدني براي نويسندگان هم دوره‌اش در آمريكا و ديگر بخش‌هاي جهان كارساز بوده است. سروده‌هاي اين چكامه‌سراي آمريكايي، از نخستين نمونه‌هاي آثار هيپي‌وار است و همان گونه كه گفته شد، از ده‌ ي 60 ميلادي به اين سو، در بخش‌هاي گوناگون جهان، خوانندگان ويژه‌ي خود را يافته است.
 
سروده‌اي از براتیگان :
"چشمداشت"
گويي سالها به درازا انجاميد
پیش از آنکه دسته ای بوسه
از لبانش بچینم
و آن را در گلدان
سپیده دم رنگ قلبم بگذارم
ولي
به چشمداشت آن می‌ارزید
چرا كه
من
عاشق بودم.



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ريچارد براتيگان , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1391
بازدید : 1072
نویسنده : شیخ پاسکال


"ريچارد باخ"، در سال 1936، در "اوك پارك" ايالت "ايلينوي" آمريكا ديده به جهان گشود. او فرزند "رولند هربرت" و "روث هلن" ( شاو ) باخ است. نسب او به "يوهان سباستيان باخ"، آهنگساز بزرگ و سرشناس آلماني مي رسد. دلبستگي او به نوشتن و پرواز، از دوران دبيرستان شكل گرفت و سرانجام، از او يك خلبان و سپس، يك نويسنده ساخت.
باخ در سال 1955، وارد کالج "لانگ‌ بیچ استیت "شد که هم اكنون با نام "لانگ بیچ" دانشگاه ایالت "کالیفرنیا" شناخته می‌شود.
باخ، زمانی خلبان ذخیره‌ی ارتش بود و چندي، به گردشگري در روستاها پرداخت. كمابيش، همه‌ي آثار او به گونه‌اي در بردارنده‌ي مقوله‌‌ی [ =گويه‌ي ] پرواز است. باخ با نوشتن کتاب "جاناتان مرغ دریایی"، كاميابي بسياري کسب کرد. اگرچه، داستانهاي ديگر او تا این اندازه مورد پسند نبوده است، همچنان، جانبداران بسياري دارد.
باخ از نخستين همسر خود، "بت باخ"، داراي شش فرزند است. همسر دوم او "لسلی پریش" بازیگر بود که در جریان ساخت فیلم "جاناتان مرغ دریایی" در سال 1973با هم آشنا شده بودند. ریچارد باخ، کتاب "پُلی بر فراز همیشه" را درباره‌‌ی رابطه‌ی عاشقانه‌‌ی خود با او نوشت؛ هرچند در سال 1999 از وي جدا شد.
یکی از فرزندانش، "جاناتان"، کتابی با نام "بر فراز ابرها"، در مورد روابط خود با پدری که هرگز او را نشناخت، نوشته است.
باخ در هر زمینه‌ای که مربوط به خلبانی مي‌شود، کار کرده است؛ از آنگونه مي‌توان به ساخت تصاویر متحرک در آسمان، با نمایش هوایی خلبان تاکتیکی جنگنده‌های نیروی هوایی و نویسندگی و آموزگاری فنی هوانوردی اشاره كرد. او در فیلمی با نام "هیچ چیز ناگهاني نیست"، که از روی کتابش ساخته شده بود، در نقش گوينده و  خلبان نمایش‌های هوایی ايفاي نقش كرد.
گرچه او به راستي، دلبستگي فراوانی به هوانوردی دارد، با وجود اين، همواره دوست دارد که بنویسد. در دوران دبیرستان یکی از آموزگاران ورزش به ریچارد باخ کمک کرد تا به توانایی‌های نهفته‌اش پی ببرد. از سال ۱۹۵۹، او باورهايي در مورد یک پرنده که می‌خواست ‌ديوارهای محدودیت را بشکند، داشت؛ از اين رو کتاب "جاناتان، مرغ دریایی" را به نگارش درآورد.
كمابيش همه‌ي کتابهای باخ از هواپیما به ‌عنوان وسیله‌ای برای رساندن یک پیام بهره مي گيرد. وی در كتاب "گریز از منطقه‌ي امن"، کودکی ‌اش را برای ما بازگو می‌کند. او در هشت سالگی، یکی از برادرانش، "بابی" را از دست داده است. با خواندن این کتاب می‌توان پي برد که او برادری بزرگتر از خود به نام "روی" داشته است. ریچارد باخ، همسر دوم خود، "لسلی پریش"، را در سال ۱۹۷۳ در زمان فیلمبرداری فیلم جاناتان مرغ دریایی که از روي کتاب خودش ساخته می‌شد، ديدار کرد.
او بنيادگذار مذهب پرواز بوده و پيروانی هم به دور خود گرد آورده است. از آثار او که به زبان فارسی برگردان شده، می‌توان به کتابهایی چون : "جاناتان مرغ دریایی"، "پندار"، "یگانه"، "گریز از سرزمین امن"، "هدیه‌ي پرواز" و "فراسوی ذهنم" اشاره کرد که در بیشتر کتابهای ياد شده، نویسنده، با احساس پرواز، ارتباط خوبی با خواننده برقرار می‌کند و در مورد شناخت خود، گزينش، اختیار، سرانجام و راستي و درستي زندگی به گفتگو مي نشيند.
 
 
برخي از کتابهای "ریچارد باخ" بر اين پايه‌اند:


- بیگانه در زمین (1963)
- هواپیمای زنده (1966)                                  
- هیچ چیز ناگهاني نیست (1969)
- جاناتان لیوینگستون، مرغ دریایی (1970)
- موهبت پرواز (1974)
- دور و بس نزدیک (1976)
- پندار (1977)
- پلی به سوی جاودانگی (1984)
- یگانه (1988)
- گریز از آسودگی (1994)
- درنگ‌هاي من (1999)



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ريچارد باخ , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1391
بازدید : 1067
نویسنده : شیخ پاسکال


«رالف والدو امرسون» (Ralph Waldo Emerson) در ۲۲ ماه مه سال ۱۸۰۳، در «بوستون» به دنيا آمد. اجداد پدري اش همگي از روحانيون مسيحيت بودند و او مانند پدر، تحصيلات اوليه خود را در «بوستون» و سپس كالج «هاروارد» گذراند و در سال ۱۸۲۱ فارغ التحصيل شد. وي در همان دوران، نشريه اي را راه اندازي كرد كه بعدها دستمايه بسياري از سخنراني ها، مقاله ها و كتابهاي او شد. در سال ۱۸۲۵، «امرسون» براي تحصيل در رشته الهيات به دانشگاه «هاروارد» رفت و  با دختر ۱۷ساله اي به نام «الن لوئيزا» ازدواج كرد كه مدتي بعد، در اثر ابتلا به بيماري سل، جان خود را از دست داد. او پس از پايان تحصيلاتش براي اولين و آخرين بار به استخدام اداره مردم كليساي موحدان بوستون درآمد و كشيش مخصوص انجام آئين رباني كليسا شد.
امرسون پس از سه سال فعاليت در اين شغل اعلام كرد كه ديگر علاقه اي به انجام آئين هاي دسته جمعي ندارد، ولي همچنان به موعظه و سخنراني مي پرداخت. او در زادگاه خود «كنكورد»، دايره اي ادبي تاسيس كرد و به پرورش ديدگاهها و انديشه هاي نو پرداخت و در اين راه از وجود بزرگاني چون «هنري ديويد ثورو» نويسنده مقاله معروف «نافرماني مدني» و همچنين «ناتانيل هاوثورن» بهره برد. سرانجام، ايده ها و احساسات متناقض او سبب شد تا از مقام كليسايي خود استعفا دهد و هيچ گاه نتوانست به آرزوي ديرينه خود، يعني معلمي و موعظه در يك زمان دست يابد و شايد اين به واسطه خللي بود كه در باورش نسبت به وجود خدا پديد آمده بود. 
او در سفر به اروپا (1832) با «ويليام ووردزورث»، «ساموئل تيلور كولريج» و «توماس كارلايل» ملاقات كرد و با بيان نظريه هاي خود، تعجب و تحسين آنها را برانگيخت. «امرسون» به مدت ۵۰ سال با «كارلايل» مكاتبه مي كرد و به شدت تحت تاثير ايده او مبني بر اهميت والاي نمادهاي تاريخي قرار گرفت كه در بيشتر آثارش به چشم مي خورد. او براي مدتي طولاني در جنبش ضد برده داري فعاليت مي كرد و از حاميان سرسخت حقوق زنان بود.
 سالها بعد، نويسنده اي انگليسي به نام «آلگرنون چارلز سوئين بورن» در اظهار نظري خشمگينانه، «امرسون» را اينگونه توصيف كرد :
«او تنها بوزينه اي چروكيده است كه براي ارتقاي خود بر شانه هاي بزرگاني چون كارلايل نشسته است».
امرسون پس از ديداري كه با نويسندگان هم عصر خود در انگلستان انجام داد، به ايالات متحده بازگشت و درباره طبيعت، شناخت حيات و تاريخ به سخنراني پرداخت. وي در سال ۱۸۳۵ با «ليديا جكسون» ازدواج و تا آخر عمر در كنار او و در روستايي به نام «كنكورد» در ايالت ماساچوست زندگي كرد. «امرسون» اولين اثر مكتوب خود را با نام «طبيعت» در سن ۳۳ سالگي خلق كرد كه مجموعه اي از مقاله هاي او طي سالهاي پيشين بود. او در اين مجموعه به بيان ديدگاهها و انديشه هاي خود پرداخت و با تكيه بر «فردگرايي»، حاكميت سنتي را رد كرد. امرسون در كتاب «طبيعت»، همگان را به احساس «لذت ارتباطي اصيل با جهان آفرينش» دعوت كرد و با تاكيد بر مفهوم «وجود بي نهايت يك فرد» بيان داشت :
«هر مخلوقي، مفرد است و لازم است كه در كنار هم و در هماهنگي با طبيعت به حيات خود ادامه دهند. آفرينش در كالبد همه جريان دارد. پس من ذره اي از آفرينشم؛ من ذره اي از خدايم».
او طي مقالات جنجال برانگيزي با نام «دانشجوي آمريكايي» و «سخني با دانشكده الهيات»، به نقد روشنفكران «هاروارد» پرداخت و درباره رواج آن دسته از ايده هاي بي هويت كه به مسيحيت نسبت داده مي شد، هشدار داد. به همين دليل، سالهاي سال از سوي دانشگاه هاروارد طرد شد، اما پيام او، بسياري از جوانان مشتاق را به خود جذب كرد و تعداد اعضاي انجمن موحدان را - كه زير نظر كشيشي به نام «ميج» اداره مي شد- افزايش داد. «امرسون» در سال ۱۸۴۰ با همكاري «مارگارت فولر»، اقدام به راه اندازي مكاني براي بيان نظريه هاي گوناگون در باب اصلاحات اجتماعي نمود. او در سال ۱۸۴۱، بسياري از سخنرانيها و نوشته هاي خود را در مجموعه اي به نام «مقالات» به چاپ رساند و در پي آن، جلد دوم «مقالات» و «خطابه هايي در باب طبيعت» را منتشر كرد. وي در اين آثار، خوانندگان را به «اعتماد به نفس» دعوت نمود و به آنها توصيه كرد كه از استعدادهاي ذاتي شان براي خودشناسي استفاده كنند و از الهامات طبيعت غافل نشوند. «امرسون» در دهه ۵۰ به سخنراني تمام وقت تبديل شد و حاميان بسياري يافت. «سلوك زندگي» و «جامعه و فرديت»، نام آثار بعدي اوست كه با موفقيت فراوان همراه گرديد. سرانجام، «رالف والدو امرسون» در ۲۷ آوريل ۱۸۸۲ در زادگاه خود چشم از جهان فرو بست



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه رالف والدو امرسون , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1391
بازدید : 1048
نویسنده : شیخ پاسکال


«راسل ايكاف» (RUSSEL ACKOFF) در سال 1919 در آمريكا متولد شد. وي ليسانس معماري و دكتراي فلسفه علم را از دانشگاه «پنسيلوانيا» دريافت كرد و از آن پس تاكنون در سمت استاد رشته فلسفه علم و علوم سيستمها در اين دانشگاه مشغول به كار بوده است. ايكاف 22 كتاب و بيش از 200 مقاله منتشر كرده و به عنوان فيلسوف و معلم، با بيش از 250 شركت ارتباط داشته است. ايكاف را به نام «مرد رنسانس» مي شناسند : يك معمار، فيلسوف، طراح شهر، بررسي كننده عمليات و متخصص در حل مسئله و نظريه سيستمها.
كتاب «تحقيق در عمليات» او كه در سال 1957 منتشر شد، كتاب آموزشي پيشتاز به شمار مي رود. راسل بنيانگذار موسسه «مشاور و مديريت» (INTERACT) و همچنين، بنيانگذار «رويكرد انقلابي در برنامه ريزي» و نظريه پرداز «برنامه ريزي تعاملي» است. او بر اين باور است كه «برنامه ريزي تعاملي» ابزاري براي كنترل تغيير و آثار آن و افزايش سرعت سازگاري با دگرگونيهايي است كه قادر به كنترل شان نيستيم. اين تغييرات، پيوسته از عصر ماشين تا عصر كنوني - كه او آن را «عصر سيستمها» مي نامد - ادامه داشته است. انديشه برتر در عصر ماشين كه به مدت 400 سال بر دنياي غرب حكومت كرد، «تفكر تحليلي» مبتني بر تجزيه و تحليل بود. در حالي كه تفكر نوين، «تفكر تركيبي» است كه در آن، تمامي روابط متقابل اجزا يك سيستم در قالب كليت و تماميت سيستم ديده مي شود، بدون آنكه اجزاي مستقل آن به صورت انفرادي و جدا از سيستم، معنا داشته باشد. در اين نوع رويكرد فكري، شناخت از كل به جزء پيش مي رود و نوعي «كل نگري» حاكم مي شود.
ايكاف به دنبال رابطه معناداري بين توسعه و تفكر سيستمي است كه سرانجام به بهبود كيفيت زندگي، چگونگي استفاده انسان از تواناييها و داراييها و افزايش شايستگي هايش مي انجامد. از نظر او هرقدر كه فرد، سازمان، كشور و يا سيستمي توسعه يافته تر باشد، كمتر تحت تاثير محدوديت منابع قرار خواهد گرفت. ايكاف دلايل بازدارنده توسعه را در درون سيستم جستجو مي كند و رفع تفاوتها و اختلافها را در حركت روانتر و سريعتر توسعه موثر مي داند.
وي با در نظر گرفتن تكامل مفهوم و ماهيت شركت از مكانيكي به ارگانيكي و در نهايت به سازمان، بر توليد و توزيع ثروت به عنوان نقش اقتصادي سازمانها در جامعه تاكيد مي ورزد. راسل نقش برنامه ريزي را در ترسيم آرمان آينده براي استفاده بهينه از تواناييهاي يادگيري و سازگاري و به بيان ديگر، توسعه، جستجو مي كند. به گمان او گرايش تعاملي در برنامه ريزي، تنها رويكردي است كه منجر به توسعه فرد و سازمان و اجتماع و همچنين بهبود كيفيت زندگي مي شود و بهترين امكان را براي مقابله با دگرگونيهاي پرشتاب، پيچيدگيهاي سازماني و ناپايداريهاي محيطي فراهم مي آورد. او بر اين باور است كه مهمترين فايده برنامه ريزي تعاملي، جنبه مشاركت آن است؛ يعني درگير شدن در فرايند توسعه افراد كه موجب توسعه آنها مي شود. به عبارت ديگر، مهمترين محصول برنامه ريزي، فرايند آن است و نه محصول آن (برنامه).



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه راسل ايكاف , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1391
بازدید : 1378
نویسنده : شیخ پاسکال

 
«رابرت هوک» در سال 1635 در دهکده «فرش واتر» واقع در ساحل جنوبی انگلستان چشم به جهان گشود. هوك کودکی ضعیف بود که از سوء تغذیه رنج مي برد و هنگام خواب، دچار کابوسهای وحشتناکی می‌شد. علاوه بر این، گرفتار سردرد مزمن و زشتی قیافه بود. اگرچه او در سراسر عمر از بيماري رنج مي برد، ليكن يك لحظه از كار و كوشش و خدمت غافل نبود. هوك نه فقط از تيزهوشي و نيروي كار خود بهره گرفت، بلكه پيوند او با بزرگان دانش سبب شد كه با سرعت به درجه سازندگي برسد و آثار مهمي را با مشاركت آن ها به انجام رساند.
زمانيكه پدرش درگذشت، راه لندن را در پیش گرفت و در آغاز نزد نقاشی به شاگردی پرداخت. اما بوی رنگها بر سردردش می‌افزود، لذا آنجا را ترک کرد و به مدرسه « وست مینستر» رفت. در آنجا نشان داد که از هوش خارق‌العاده ای برخوردار است و در سال 1653 در سن 18 سالگی، وارد «دانشگاه آکسفورد» شد. در همان مقطع زماني، به حکاکی روی چوب و خواندن آواز اشتغال ‌ورزید و از این راه پولی بدست می‌آورد.
چندی نگذشت که استعداد او در مکانیک برای جامعه علمی آن زمان که « تامس ویلیس» و « رابرت بویل» از جمله اعضای آن بودند، آشکار شد. هوک مدتی دستیار هر یک از آن دو نفر بود. هنگامی که قانون بویل طرح‌ریزی می‌شد، هوک دستیار وی بود، اما مشارکت هوک در آن قانون روشن نیست.
زماني كه چارلز دوم به سلطنت بازگشت، محفل علمی غیر رسمی آکسفورد، هسته انجمن سلطنتی جدید را تشکیل داد و در سال 1662، هوک متصدی آزمایشگاه آن گردید. طی 15 سال بعد، وي عقاید مختلفي را مطرح نمود و آزمایشهای درخشاني را به انجام رسانيد.
هوك در سال 1663 ميلادي به عضويت انجمن سلطنتي انگليس در آمد و سال ها به عنوان منشي در انجمن خدمت مي كرد. هوك در تلسكوپ ها، ديگر ابزارهاي نجومي و ساعت هاي آن عصر اصلاحات بسياري به عمل آورد. او مي دانست كه حركت سيارات به دور خورشيد را بايد يك مساله مكانيكي در نظر گرفت و براي نيروي گرانشي، قانون عكس مجذور فاصله را پيشنهاد كرد. اما دليل اصلي معروفيت هوك، استخراج رابطه تجربي F=KX  است. او توانست براي نخستين بار اين رابطه را با آزمايش هاي دقيقي بدست آورد.
 
نظریه‌های مهم هوک در مورد زیست شناسی
هوک در سال 1665 « میکرو گرافیا» را که یکی از شاهکارهای علمی قرن 17 بود، منتشر کرد. آن اثر علاوه بر بسیاری نکات دیگر، شامل نخستین توصیفها و نقشه‌ واحدهایی بود که یاخته (سلول) نامیده می‌شدند؛ اصطلاحی که او به کار مي گرفت.

نظریه‌های مهم هوک در فیزیک
وی شیوه برخورد با حرکت دورانی بطور اعم و پویایی شناسی کیهانی بطور اخص را از نو تدوین و تنظیم کرد. هوک در مکاتبه مشهوری با « آیزاک نیوتن» بیان داشت که نیروی ثقل متناسب با مجذور فاصله کاهش می‌یابد؛ نظریه ای که نیوتن را به راه درک رابطه عکس مجذور کشانید و او را در مسیر کشف جاذبه عمومی قرار داد.
وی در سال 1679 در کتاب خود که مجموعه ای از شش اثر کوتاه بود، قانون هوک را شرح داد که عبارت بود از قانون کشسانی، با تاكيد بر این که، تنش با کرنش متناسب است.
 
نظریه‌های مهم هوک در زمین شناسی
هوک زمین شناس ارزنده ای بود و نظریه‌هایش درباره منشاء سنگواره‌ها، طلیعه ای از نظریات قرن 19 در این زمينه بود. وی از نخستین طرفداران نظریه سانحه گرایی به شمار مي رود. او متخصص ورزیده معماری بود و پس از آتش سوزی بزرگ شهر لندن، نقشه شهر را طرح ريزي کرد که بعداً از روی آن، شهر نیویورک را بنا کردند. هوك مامور شد تا به عنوان زمین‌سنج با « کریستوفر رن» در تنظیم نقشه بازسازی لندن همکاری کند.
 
 
 کارهای شگرف هوک در ساخت ابزارها
او به کارهای شگرف دیگری نیز دست زد و شاید مهمترین خدمت هوک به علم در زمينه ساخت و کاربرد ابزارها باشد. او به هر ابزار مهمی که در قرن 17 ساخته شده بود، چیزی افزود. وي تلمبه بادی را در شکل ماندگارش اختراع کرد و به روند ساعت سازي و میکروسکوپ سازي سرعت بخشيد. تار چلیپایی را برای تلسکوپ ، دریچه دیافراگم و نیز پیچ تنظیمی را که از روی آن ، قرائت وضع مستقر بصورت مستقیم ممکن می‌شد، اختراع نمود. پاندول ساعت، دستگاه سنجش انکسار نور در مایعات، بارومتر (هواسنج و غلظت سنج الکلی) و رطوبت سنج نیز از جمله اختراعات اوست.
وی بنیان گذار هواشناسی علمی نامیده شده است. هوا سنجی که او اختراع کرد، دارای سوزن متحرکی بود که فشار هوا روی آن ثبت می‌شد. دمای انجماد آب را نقطه صفر دماسنج پیشنهاد نمود و دستگاهی برای تنظیم دماسنج ها طرح ریزی کرد .ساعت هوا سنجی او  میزان بارندگی، فشار هوا، رطوبت و سرعت باد را روی طبلکی چرخان ثبت می‌کرد.
 
کارهای مهم هوک در شیمی
هوک تفاوت فلزات و نمکها را نشان داد و کتابی در باب خاصیت موئین بویژه صعود مایعات در لوله‌ها نوشت. این دانشمند دریافت که حرکت اجسام ریز و کوچک در روی سطح مایعات و بالا رفتن نفت از فتیله و حرکت شیره خام و پرورده گیاهان بر اثر خاصیت لوله‌های موئین می‌باشد.
 
مرگ هوک
رابرت هوک در سال 1702 و در سن 67 سالگی در لندن درگذشت. دو سال پس از مرگ این دانشمند ، مجموعه رسالاتش انتشار یافت.



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه رابرت هوك , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1391
بازدید : 1221
نویسنده : شیخ پاسکال


"دیپاک چوپرا" در 22  اکتبر سال ۱۹۴۶ در "دهلی نو" به دنیا آمد. پدرش، "کریشان چوپرا"، پزشک کارآزموده‌ي قلب است. چوپرا پس از پایان دوره‌ي پزشکی به همراه همسرش "ریتا" به آمریکا رفت و در يک بیمارستان آغاز به کار کرد.
سپس در سال ۱۹۸۱، به "دهلی نو" بازگشت و با دکتر "تریگونا" دیدار کرد. چوپرا می‌گوید تنها کافی بود دکتر "تریگونا"، نبض شخص را بگیرد تا از تاریخچه بیماری‌های او در گذشته، حال و آینده آگاه شود. او مهارتی بس شگرف در "آیورودا" (پزشكي کهن هند) داشت. تریگونا از دوستان چوپرا شنید که او پزشکی آگاه و زبردست در آمریکاست و پس از گرفتن نبضش، چنین تشخیص داد که چوپرا انديشه‌هاي غیرضروری بسیاری در سر دارد. بنابراین، به وی پیشنهاد کرد که "مدیتیشن" کند، زمانهاي بیشتری را با خانواده‌اش سپری کند و غذایش را آرامتر بخورد.
چوپرا پشت سر هم قهوه می‌خورد و روزی یک پاکت سیگار می‌کشید. سرانجام تمرینات "تی. ام" را در پیش گرفت و دریافت که با مدیتیشن می‌توان به آرامش ژرفي دست یافت. وي همچنین با گذشت دو هفته توانست سیگار و مشروب را کنار بگذارد.
چوپرا در سال ۱۹۸۵، با "ماهاریشی ماهش پوکی"، بنیادگذار و رهبر "تی.ام" در "واشنگتن دی سی" ديدار كرد.
چوپرا یک کلینیک پزشکی "آیورودايی" را با کمک "ماهاریشی" راه اندازی کرد و خود، ریاست آن را پذيرفت. او تا سال ۱۹۸۷، از فروش فرآورده‌های بین‌المللی ماهاریشی در حوزه‌ي آیورودا، دارايي هنگفتی کسب کرد. پس از آن، به ‌کار نوشتن پرداخت. وي در سال ۱۹۸۹، کتاب "شفای کوآنتومی: کاوشی در مرزهای پزشکی ذهن- بدن" را نوشت. وی در این کتاب روشن کرد که یک بیمار از راه پرداختن مدام به مدیتیشن و در پیش گرفتن تغذیه‌ای مناسب می‌تواند بر بیماري‌‌های گوناگون چيره شود و سبب ديركرد فرآیند پیری گردد. آنگاه در سال ۱۹۹۱ کتابی را با نام "زندگی بدون قید و شرط: کشف توان رسیدن به آرزوها" به نگارش درآورد.
چوپرا در سال ۱۹۹۳ به همراه همسر و فرزندانش، رهسپار "کالیفرنیا" شد و در آنجا مسكن گزید.
چندی پس از آن، مرکز بهزیستی چوپرا را در زميني بزرگ و با امکانات بسیار عالی در مرکز شهر گشود. او همچنین دارای یک شبکه‌ي تلویزیونی کابلی است که آن را "کانال جهانی شفا" نام نهاده است.

چند کتاب از چوپرا :
1- شفای کوانتومی
2- هفت قانون معنوی كاميابي
3- بازگشت مرلین
4- روش‌های افسونگری
5- جاده‌ي عشق
6- جاودانگی روزمره
 
اين فيلسوف و پزشک هندی‌‌تبار که پشتوانه‌ي کارهای پژوهشی‌اش در زمينه‌ي ارتباط جسم با روح و روان و همچنين آشتی دادن و پل زدن بين آگاهی خردمندانه‌ي غربی با خرد و انديشه‌‌ي شرقی، به بيش از چهل کتاب و صدها نوشتار و بيشمار سخنرانی و برنامه‌های راديو - تلويزيونی می‌رسد و به همان سان، يک مولانا شناس بنام نيز هست، به تازگي، کتابی به نام "سازش، تنها راه است"، منتشر کرده است. چوپرا که دوستداران و جانبداران بسياری در امريکا دارد، در اين آخرين کار خود از دنيايي سخن مي‌گويد که شهروندانش، سازش را برترين خواسته‌ي خويش می‌دانند و برای رقبای خود نيز ارزش و بزرگ‌داشت بسيار دارند.
چوپرا درباره‌ي پافشاري خود بر سازش جهانی، می‌گويد :
«اگر ما به در هم آميختن سنت‌هاي کهن خود با گنجايش‌‌های تازه‌ي خويش ادامه دهيم، به پيشواز نابودی خويشتن و جهان رفته‌ايم. مساله‌ي بشر امروز اين نيست که آيا بر تروريسم، پيروز خواهد شد يا نه، بلکه اين است كه آيا با ادامه‌ي روند موجود، انسان امروز مي‌تواند به زندگاني خود ادامه دهد يا نه.»
چوپرا همواره اين باور خود را گسترش مي‌دهد که انسانها بايد رها از داوری‌های خوب و بد ديگران، آزادانه به دنبال هدف خويش بروند. وي از اينکه گاه او را به شوخی، راهنماي هنرپيشگان هاليوودی می‌خوانند، تنها لبخند می‌زند و همين لبخند بر لبان اوست، هنگامي كه او را پيرو دالايي لاما و بودا و عيسی مي‌خوانند. او مي‌گويد :
«من يک انسان عادی هستم که از آنچه به انديشه‌ام مي‌رسد، با آهنگ بلند سخن مي‌گويم!»



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ديپاك چوپرا , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1391
بازدید : 1080
نویسنده : شیخ پاسکال


«رنه دکارت» ( Rene Decartes)، فیلسوف، ریاضیدان و فیزیکدان بزرگ عصر رنسانس، در 31 مارس 1596 میلادی در شهرک لاهه از ایالت «تورن» (Touraine) فرانسه متولد شد. سيزده ماهه بود كه مادرش را از دست داد و با پدرش كه قاضی و مستشار پارلمان انگلستان بود، زندگي مي كرد. وي در سن ده سالگي وارد مدرسه لافلش (La Fleche) شد. این مدرسه را فرقه ای از مسیحیان به نام ژزوئیت ها یا یسوعیان تاسیس کرده بودند و در آن، علوم جدید همراه با تعالیم مسیحیت تدریس می شد. دکارت طی هشت سال تحصیل در این مدرسه، ادبیات، منطق، اخلاق، ریاضیات و مابعدالطبیعه را فرا گرفت. او در سال 1611 میلادی در یک جلسه سخنرانی تحت عنوان «اکتشاف چند سیاره سرگردان در اطراف مشتری» ، از اکتشافات گالیله اطلاع حاصل کرد. این سخنرانی تاثیر فراواني در روح او به جا گذاشت.
پس از اتمام دوره و خروج از لافلش، مدتی به تحصیل علم حقوق و پزشکی مشغول شد، اما در نهایت تصمیم گرفت تا به جهانگردی پرداخته و آن گونه دانشی را که برای زندگی سودمند است، بياموزد. به همین منظور، مدتی به خدمت ارتش هلند درآمد؛ چرا که فرماندهی آن را شاهزاده ای به نام موریس برعهده داشت که در فنون جنگ و نیز فلسفه و علوم، از مهارت بسزايي برخوردار بود و بسیاری از اشراف فرانسه دوست داشتند كه فنون رزمی را تحت فرمان او ياد بگیرند.
زماني که در قشون ارتش هلند بود، به علم مورد علاقه خود، یعنی ریاضیات می پرداخت. در بهار سال 1619 میلادی از هلند به دانمارک و سپس به آلمان رفت و به خدمت سرداری به نام ماکسیمیلیان درآمد. اما زمستان فرا رسید و در دهکده نوبرگ (Neuberg) در حوالی رود دانوب بدون دغدغه خاطر و با آسودگي تمام به تحقیق در ریاضیات پرداخت و برهانهاي تازه ای را کشف نمود که بسیار مهم و بدیع بوده و در پیشرفت ریاضیات تاثیر بسزایی گذاشت.
پس از مدتی به فکر يكپارچه ساختن همه علوم افتاد و در شب دهم نوامبر 1619، سه رویای امید بخش دید و آنها را چنین تعبیر کرد که روح حقیقت او را برگزیده و از او خواسته تا همه دانش ها را به صورت علم واحدی در آورد. این رویاها به قدری او را تحت تاثير قرار داد که نذر کرد تا مقبره حضرت مریم را در ایتالیا زیارت نماید. وی چهار سال بعد، نذر خود را ادا کرد.
از سال 1619 به بعد، چند سالی در اروپا به سیاحت پرداخت و چند سالی هم در پاریس اقامت کرد، اما زندگی در آن جا را مغاير با فراغت خاطر خود ديد. از اين رو، در سال 1628 میلادی بار دیگر به هلند بازگشت و تا سال 1649 میلادی، مجرد، تنها و به دور از هر گونه غوغای سیاسی و اجتماعی، تمام اوقات خود را صرف پژوهش های علمی و فلسفی نمود. تحقیقات وی بیشتر تجربه و تفکر شخصی بود و کمتر از کتاب استفاده می کرد.
در سپتامبر 1649 به دعوت کریستین، ملکه سوئد برای تعلیم فلسفه خویش به دربار وی در استکهلم رفت. اما زمستان سرد این کشور اسکاندیناوی از یک سو و ضرورت سحرخیزی در ساعت پنج بامداد برای تعلیم ملکه از سوی دیگر، دکارت را - که به این نوع آب و هوا و سحرخیزی عادت نداشت- به بیماری ذات الریه مبتلا ساخت. دکارت از دانشمندان و فیلسوفان بزرگ تاریخ به حساب می آید. او قانون شکست نور را در علم فیزیک کشف کرد و هندسه تحلیلی را در ریاضیات و هندسه بنا نهاد. در تاریخ فلسفه غرب، فلسفه جدید را با دکارت آغاز می کنند.

«رنه دکارت» ( Rene Decartes)، فیلسوف، ریاضیدان و فیزیکدان بزرگ عصر رنسانس، در 31 مارس 1596 میلادی در شهرک لاهه از ایالت «تورن» (Touraine) فرانسه متولد شد. سيزده ماهه بود كه مادرش را از دست داد و با پدرش كه قاضی و مستشار پارلمان انگلستان بود، زندگي مي كرد. وي در سن ده سالگي وارد مدرسه لافلش (La Fleche) شد. این مدرسه را فرقه ای از مسیحیان به نام ژزوئیت ها یا یسوعیان تاسیس کرده بودند و در آن، علوم جدید همراه با تعالیم مسیحیت تدریس می شد. دکارت طی هشت سال تحصیل در این مدرسه، ادبیات، منطق، اخلاق، ریاضیات و مابعدالطبیعه را فرا گرفت. او در سال 1611 میلادی در یک جلسه سخنرانی تحت عنوان «اکتشاف چند سیاره سرگردان در اطراف مشتری» ، از اکتشافات گالیله اطلاع حاصل کرد. این سخنرانی تاثیر فراواني در روح او به جا گذاشت.
پس از اتمام دوره و خروج از لافلش، مدتی به تحصیل علم حقوق و پزشکی مشغول شد، اما در نهایت تصمیم گرفت تا به جهانگردی پرداخته و آن گونه دانشی را که برای زندگی سودمند است، بياموزد. به همین منظور، مدتی به خدمت ارتش هلند درآمد؛ چرا که فرماندهی آن را شاهزاده ای به نام موریس برعهده داشت که در فنون جنگ و نیز فلسفه و علوم، از مهارت بسزايي برخوردار بود و بسیاری از اشراف فرانسه دوست داشتند كه فنون رزمی را تحت فرمان او ياد بگیرند.
زماني که در قشون ارتش هلند بود، به علم مورد علاقه خود، یعنی ریاضیات می پرداخت. در بهار سال 1619 میلادی از هلند به دانمارک و سپس به آلمان رفت و به خدمت سرداری به نام ماکسیمیلیان درآمد. اما زمستان فرا رسید و در دهکده نوبرگ (Neuberg) در حوالی رود دانوب بدون دغدغه خاطر و با آسودگي تمام به تحقیق در ریاضیات پرداخت و برهانهاي تازه ای را کشف نمود که بسیار مهم و بدیع بوده و در پیشرفت ریاضیات تاثیر بسزایی گذاشت.
پس از مدتی به فکر يكپارچه ساختن همه علوم افتاد و در شب دهم نوامبر 1619، سه رویای امید بخش دید و آنها را چنین تعبیر کرد که روح حقیقت او را برگزیده و از او خواسته تا همه دانش ها را به صورت علم واحدی در آورد. این رویاها به قدری او را تحت تاثير قرار داد که نذر کرد تا مقبره حضرت مریم را در ایتالیا زیارت نماید. وی چهار سال بعد، نذر خود را ادا کرد.
از سال 1619 به بعد، چند سالی در اروپا به سیاحت پرداخت و چند سالی هم در پاریس اقامت کرد، اما زندگی در آن جا را مغاير با فراغت خاطر خود ديد. از اين رو، در سال 1628 میلادی بار دیگر به هلند بازگشت و تا سال 1649 میلادی، مجرد، تنها و به دور از هر گونه غوغای سیاسی و اجتماعی، تمام اوقات خود را صرف پژوهش های علمی و فلسفی نمود. تحقیقات وی بیشتر تجربه و تفکر شخصی بود و کمتر از کتاب استفاده می کرد.
در سپتامبر 1649 به دعوت کریستین، ملکه سوئد برای تعلیم فلسفه خویش به دربار وی در استکهلم رفت. اما زمستان سرد این کشور اسکاندیناوی از یک سو و ضرورت سحرخیزی در ساعت پنج بامداد برای تعلیم ملکه از سوی دیگر، دکارت را - که به این نوع آب و هوا و سحرخیزی عادت نداشت- به بیماری ذات الریه مبتلا ساخت. دکارت از دانشمندان و فیلسوفان بزرگ تاریخ به حساب می آید. او قانون شکست نور را در علم فیزیک کشف کرد و هندسه تحلیلی را در ریاضیات و هندسه بنا نهاد. در تاریخ فلسفه غرب، فلسفه جدید را با دکارت آغاز می کنند.



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه دکارت , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1391
بازدید : 1017
نویسنده : شیخ پاسکال


«دانته آلیگیری» در ۶ جولای سال ۱۲۶۵ در شهر« فلورانس» که در آن زمان، یکی از جمهوری های متعدد ایتالیایی محسوب می شد، در خانواده ای متوسط به دنیا آمد و در سال ۱۳۲۱ میلادی، در سن ۵۶ سالگی درگذشت. دوران کودکی دانته در محیطی از آشفتگی، جنگ و ستیز و دسیسه و نیرنگ (بین حزب پاپ و حزب سلطنتی) طی شد. خانواده دانته از حزب پاپ حمایت می کرد و با پیروزی نظامی آنها ، چند ماه پس از تولد دانته، خانواده او از نظر سیاسی پیشرفت نمود. سالها بعد دانته به خاطر وابستگی سیاسی خود رنج بسیار کشید.
او تحصیلاتش را در «دارالتعلیم مذهبی برادران کهتر» شروع کرد. زندگانی دانته سرشار از تلخکامی ها و محرومیت ها بود. دانته در دانشگاه های «فلورانس» و «پالودا» به کسب علم و دانش پرداخت. وی یکی از شاگردان برجسته بود و علاقه زیادي به رشته های فلسفه و اخلاق داشت. دانته در نه سالگی دلباخته دختری به نام «بئاتریس» شد که نسبت خویشاوندی هم با او داشت. آشنایی آن دو در یک محفل خانوادگی صورت گرفت. عشق دانته به بئاتریس سال ها ادامه یافت و دانته در ۱۹ سالگی، نخستین اشعار خود را در وصف عشق آسمانی خود سرود و محبوبش بئاتریس را بسان فرشتگان و به پاکی و صفای آنها مي دانست. با وجود آنکه بئاتریس از علاقه و محبت دانته نسبت به خود آگاه بود، با شخص ديگري ازدواج كرد. وي با اين كار، آمال و آرزوهای دانته را بر باد داد و روح و قلبش را جریحه دار کرد. دانته حتی در لحظات پایان زندگی نیز این خاطره دردناک را بر زبان می آورد. اما ازدواج بئاتریس چندان دوام نیافت و او در سال 1290 در سن ۲۴ سالگی درگذشت. دانته که هنوز در آتش بی مهری و سست عهدی محبوب می سوخت و اشعاری شورانگیز در این زمینه می سرود، ناگهان با غم مرگ بئاتریس مواجه شد. او که شاعری تازه کار بود، با غم و اندوه تازه اش به دامان شعر و شاعری پناه برد و شاعری شوریده و توانا گشت و اشعار بسیاری درباره بئاتریس زیبا سرود. وی یکسال پس از مرگ بئاتریس با زنی به نام «جما» ازدواج کرد، اما این ازدواج نتوانست خاطره بئاتریس را از ذهن او محو نماید. دانته در سی سالگی به فعالیت های سیاسی پرداخت و در زد و خوردهاي قوای فلورانس با همسایگان کشور خود شرکت کرد. او در سال های ۱۲۹۶ و ۱۲۹۷ به عضویت «شورای صد نفری» فلورانس درآمد و چهار سال بعد، یعنی در سال ۱۳۰۰، به سِـمت سفیر فلورانس به «سن جمیتانو» عزیمت نمود و چند ماهی نیز سِـمتی نظیر «ریاست دیوانعالی کشور» فلورانس را عهده دار شد. وي در پست جدید خود چندین نطق آتشین و پرشور بر ضد پاپ - که در سرنوشت ملت و موطن دانته دخالت می کرد - ایراد نمود. هنوز چند ماهی از حکومت پاپ در فلورانس نگذشته بود که در ۲۷ ژانویه سال ۱۳۰۲ اولین حکم عدلیه درباره او در دادگاه فلورانس عنوان شد. محکومیت دانته به ظاهر «سوء استفاده از اموال دولتی» بود، ولی در حقيقت، پاسخی به حملات دانته در سخنرانی هایش بر ضد پاپ بود.
دادگاه به طور غیابی تشکیل جلسه داد و وی را به دو سال تبعید، پرداخت جریمه نقدی و همچنین محرومیت ابدي از حقوق مدنی محکوم کرد، مدتی نیز برای دستگیری وی جایزه ای تعیین شد. از این تاریخ به بعد، دربه دری و آوارگی دانته شروع شد. دوری از خانواده هر روز او را شکسته تر و رنجورتر می کرد، چون خانواده او حق نداشتند به هیچ وجه از فلورانس خارج شوند. بدین ترتیب، دانته تا پایان عمر موفق به دیدار همسر و فرزندان خود نشد و همچنان در آتش دوری عزیزان خود مي سوخت. بقیه عمر دانته به سیر و سیاحت در کشورهای مختلف سپری شد، تا اینکه سرانجام در شب ۱۴ سپتامبر سال ۱۳۲۱ میلادی، تنها و بی کس با دنیای دردناک خود وداع کرد. دانته آلیگیری طی دوران زندگی خود دست به انتشار کتاب های متعددی زد که معروفترین آنها «زندگانی نو»، «ضیافت»، «سلطنت»، «آهنگ ها» و بالاخره شاهکار او کتاب «کمدی الهی» است. این کتاب در سه بخش نگاشته شده است : دوزخ ، برزخ و بهشت که اشاره ای به ساختار جهان است و آموزش کلاسیک آن را نباید دست کم گرفت. او ۳۴ سرود برای دوزخ و ۳۳ سرود برای برزخ و بهشت دارد. چنانچه اولین سرود دوزخ را به عنوان مقدمه تمام کتاب فرض کنیم، ۳۳ سرود دیگر باقی می ماند که خاص دوزخ است. ظاهراً عدد 33 به سن عیسی مسیح در زمان مصلوب شدنش اشاره دارد. نگاهی سطحی به کمدی الهی، نشانگر تجربه ای مشابه در زندگی خود دانته نیز هست. معذلک عدد ۳۳ به درخت زندگی (کریستین کابالا) اشاره دارد. ۳۲ راه درونی به سوی درخت وجود دارد، اما راه سی و سومی هم هست که به خدا می رسد. دانته در کتاب terza rima  یک الگوی وزن شعری می نویسد : : aba، bcb، cdc، و ... به این ترتیب، عدد ۳ در تمام بخش های کار او حضور دارد؛ از ساختار اساسی کار گرفته تا جزئیات.
تاریخ درستی از تحریر کتاب کمدی الهی در دست نیست؛ عده ای بر اين باورند که این کتاب پس از مرگ بئاتریس نوشته شده است، جمعی دیگر نیز عقیده دارند که تألیف این کتاب از سال ۱۳۱۴ تا سال ۱۳۲۱ به طول انجامیده است.
انتشار این کتاب در شرایط قرون وسطایی آن زمان، اعجاب انگیز بود. پس از مرگ دانته، این کتاب به تمام زبان های زنده دنیا ترجمه شد.
بهترین نویسندگان و شعرا مانند «لامارتین» «ویکتورهوگو»، «ولتر» و «شاتوبریان»، طی مقالاتی در روزنامه ها و مجلات، دانته را بزرگترین شخصیت فلسفی و ادبی معرفی کردند. کتاب «کمدی الهی» در شمار با ارزش ترین آثار دنیای ادب قرار دارد.



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه دانته , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1391
بازدید : 1061
نویسنده : شیخ پاسکال


«چارلز ديكنز» در هفتم فوریه 1812، در «پورتس موث» انگلستان به دنیا آمد‌. وي دومین فرزند از هشت فرزند «الیزابت دیکنز» و «جان دیکنز» بود‌. سالهای اولیه زندگی‌ ديكنز به صورت داستان بوده است‌. او خود را پسری کوچک و نه چندان تحت مراقبت می‌پنداشت و بيشتر وقت خود را در بیرون از خانه می گذراند. ديكنز به شکلی سیری ناپذیر و با علاقه‌ای خاص، رمانهای «توبیاس اسمولت»‌ و «هنری فیلدینگ» را می‌خواند. خانواده‌ ديكنز تا حدودي ثروتمند بودند و او براي مدتي در مدرسه‌ خصوصی «ویلیام گیلز‌» آموزش دید. اما این دوران رفاه ناگهان به سر آمد؛ زيرا پدرش پول زيادي را صرف امور تفریحی و حفظ موقعیت اجتماعی‌ خود نمود و سرانجام به علت بدهی، در زندان بدهکاران لندن، «‌مارشالسی‌»، زندانی شد.
دیکنز در سن 12 سالگی فکر می­کرد كه به اندازه‌ کافی بزرگ شده است. از اين رو در کارخانه‌ قایق‌سازی مشغول به كار شد. او روزانه ده ساعت كار مي كرد و با شش شلینگی که در هفته دریافت می نمود، مجبور بود کرایه خانه را بپردازد و به خانواده‌اش که به همراه پدر در زندان مارشالسی بودند، کمک کند.
بعد از مدتي، موقعیت مالی خانواده به واسطه‌ پولی که از خانواده‌ پدرش به ارث رسید، بهبود یافت. با وجود این، مادر چارلز به دليل بدهی خود به كارخانه‌، او را از کار در آن محیط باز نداشت و البته، دیکنز هم هرگز مادرش را نبخشید؛ دلخوری و رنجش ديكنز از موقعیتي که در آن زندگی می‌کرد، درون‌مایه اصلی آثار او را شکل ‌داد. در اين ارتباط دیکنز در رمان خود با نام «‌دیوید کاپرفیلد‌» - که به روشني به شرح زندگی نویسنده می‌پردازد ‌- نوشته است :
«‌برای من هیچ‌گونه پند‌، تشویق‌، دلداری‌، یاری و حمایتی از سوي هيچ كس وجود نداشت؛ به گونه اي که امیدوار بودم زودتر به بهشت بروم‌».
در ماه می سال 1827، دیکنز در اداره‌ الیس و بلکمور به عنوان کارمند حقوق شروع به کار كرد‌. او از زماني كه دانشجوی سال آخر بود، استعداد وکیل شدن را داشت؛ حرفه‌ای که بعد‌ها در بسیاری از آثارش، تنفر خود را از آن نشان داد‌. وي در سن 17 سالگی به عنوان تند‌نویس در دادگاه مشغول به کار شد.
در سال 1830، دیکنز اولین عشق خود «ماریا بیدنل»‌ را ملاقات کرد؛ کسی که مدل شخصیت «دورا‌» در رمان «‌دیوید کاپرفیلد‌« بود. سرانجام، رابطه‌ عشقی آنها با نارضایتي خانواده‌ دورا روبرو شد. دیکنز در سال 1834‌، حرفه‌ روزنامه‌نگاری را در پیش گرفت‌. او از بحث‌های مجلس گزارش تهيه می‌کرد و با سفر به تمام نقاط كشور، پیکار‌های انتخاباتی را پوشش مي داد‌.
وي در سال 1836 با «کاترین تامپسون هوگارتس»‌ دختر «جورج هوگارتس»‌ ویراستار روزنامه عصر (evening chronicle‌) ازدواج کرد‌؛ ازدواجی که ثمره آن، ده فرزند برای چارلز دیکنز و همسرش بود.
ديكنز براي مدت كوتاهي در خارج از انگلستان ( ‌1844 در ایتالیا و 1846 در سوئد) ساكن شد و پس از آن، فعاليتهاي خود را را با نوشتن رمانهای «‌دیوید کاپرفیلد» (1849-50‌)، «‌خانه‌ متروکه» (1852-53)‌، «‌دوران سختی» (1854‌)، «دوریت کوچک» (1857‌‌)، «‌افسانه‌ دو شهر» (1859) و «‌انتظار بزرگ» (1861) ادامه داد. وي همچنین ناشر، ویراستار و یکی از نویسندگان اصلی روزنامه هاي «‌رواواژه» (1850- 59) و «تمام سال» (1858 –70‌) بود‌.
دیکنز در سال 1858 از همسرش جدا شد‌. در آن زمان، طلاق بويژه برای شخص مشهوری چون او، امری غیر قابل تصور بود؛. به همین دلیل، وی همسرش را به مدت بیست سال در خانه خود نگاه داشت؛ تا اينکه همسرش فوت کرد و در طول این مدت، در اماکن عمومی وانمود مي كردند كه با يكديگر مشكلي ندارند.
 
تفسیرهای اجتماعی
رمانهای چارلز دیکنز با وجود دارا بودن تمامی ويژگيهاي یک رمان موفق، به تفسیر و نقد جامعه نیز می‌پردازند. دیکنز یک منتقد خشمگين نسبت به مسايلي همچون فقر و طبقه‌بندی‌های جامعه‌ مربوط به زمان سلطنت «ملکه ویکتوریا» بود. او در تمامی آثارش‌، تمرکز خود را بر انسانهایی با ويژگيها و شیوه‌ زندگی مشترک قرار مي دهد. دومین رمان دیکنز‌ به نام «الیور تویست» (‌1839‌)‌ با توصیف هايش از فقر و جنایتهاي شهری، خوانندگان را شوکه کرد و به ارائه تصویری شفاف و حقيقي از فضاي كثيف لندن پرداخت. پس از آن با نشان دادن شرايط غم‌انگیز فاحشه اي به نام «نانسی‌»،   تصويري از مرام انساني چنین زنانی را در ذهن عموم خوانندگان بر جای گذاشت؛‌ زنانی که تا قبل از آن، مایه‌ بدبختی و تأسف تلقي می‌شدند؛ که نتیجه‌ سیستم اقتصادی و طبقه‌بندی ویکتوریایی بود.
 
فن نویسندگی
دیکنز در بيشتر داستانهایش با استفاده از شخصیت‌های آرمان‌گرا و عاطفی که در تضاد با واقعیت‌های زشت جامعه است‌، به توصیف رويدادها مي پردازد. برای مثال، صحنه‌ مرگ نل کوچک در رمان «‌فروشگاه عجایب قدیمی» به طور باور نکردنی، خوانندگان معاصر را تحت تاثير قرار مي دهد. «چسترتون‌» نویسنده‌ انگلیسی در اين مورد می‌گوید :
«‌این مرگ نل کوچک نیست‌، بلکه زندگی اوست‌؛ چیزی که من به آن اعتراض[*] دارم».
چارلز دیکنز در رمان «الیور تویست»‌، تصویر پسری جوان و آرمانگرا  را به نمايش مي گذارد که از سرشت بسيار خوبي برخوردار است؛ به گونه اي که ارزشهای اخلاقی‌اش هرگز تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد.
دیکنز در بيشتر رمانهايش تمركز خود را بر شخصيتي آرمانگرا قرار مي دهد؛ مانند «سامرسون» در خانه‌ متروکه و «دوریت»‌ در دوریت کوچک. این آرمانگرایی، تنها به روشنگری و برجسته کردن هدف اصلی دیکنز که نشان دادن وضعیت تاسف بار جامعه است، کمک می‌کند. او در رمانهای خود، به واقعیت‌های اجتماعی نیز می‌پردازد.
دیکنز از اتفاقات غیر قابل پیش‌بینی هم استفاده می‌کند ‌(‌برای مثال، در رمان الیور تویست ناگهان مشخص می‌شود که او برادر‌زاده‌ گمشده‌ خانواده‌ای از طبقه‌ ثروتمند است و به طور ناگهاني، از خطر دسته‌ جیب‌برها نجات پيدا مي كند)‌. این پيشامدهاي غیر منتظره، محور اصلی رمانهای قرن هجدهم همچون «هنری فیلدینگ» بودند؛ رمانهایی که دیکنز بسیار دوست داشت. از نظر او اين پيشامدها تنها وسیله‌ای برای طرح مسئله و نوشتن داستان نبود، بلکه به عنوان نشانه اي از انسانیت به شمار مي رفت. وي بر اين باور بود كه سرانجام، این خوبی است که برنده می‌شود؛ آن هم از راههای غیر منتظره‌.

عناصر زیست نامه‌ای‌
در اغلب داستانها، شرح حالي از زندگی‌ خود نويسنده نيز به چشم مي خورد، اما در مورد دیکنز، این امر بسيار برجسته و قابل توجه است؛ اگرچه او در تلاش است تا آنچه را كه خود، گذشته­ ننگین می‌داند، افشا نکند‌، «دیوید کاپرفیلد» یکی از نزدیکترین شخصیت‌ها به خود نویسنده است‌. صحنه‌های «خانه­ متروکه»، برگرفته از مشاجره هاي تمام نشدنی دادگاه و بحث‌های حقوقی حاصل از آن در دوره‌ اي است كه ديكنز، منشي دادگاه بوده است. خانواده‌ دیکنز به دليل فقر به زندان فرستاده شدند؛ داستان مشترکی که در بسیاری از کتابهایش وجود دارد. جزئیات زندگی در زندان «مارشالسی» كه در رمان «دوریت کوچک» آمده، به دليل تجربه هاي خود دیکنز از این موقعیت است‌. نل کوچک در رمان «فروشگاه عجایب کهنه»، تصویری را از خواهر زن دیکنز به نمايش مي گذارد. پدر «نیکلاس نیکل بای» نيز به احتمال زياد، پدر خود دیکنز است؛ همانگونه که خانم «نیکل بای» شبیه مادرش است. شخصیت پرافاده و مغرور «پیپ» در رمان «انتظار بزرگ»، شباهتهای نزدیکی با خود نویسنده دارد‌. دیکنز از تجربه هاي دوران کودکی‌اش استفاده مي كرد؛ اما از وجود آنها خجالت زده بود و نمی‌خواست فاش کند که آنها را در زندگی کثيفي که فقر برایش ساخته بود، تجربه كرده است. شش سال بعد از مرگ دیکنز، «جان فارستر»،‌ زندگینامه‌ او را منتشر كرد‌. گذشته‌ ننگین او در دوران ویکتوریایی‌ می‌توانست شهرت و آوازه اش را لکه‌دار کند‌؛ همان‌گونه که برای تعدادی از شخصیت‌های رمان‌هایش، این اتفاق افتاد؛ و شاید این چیزی بود که خود دیکنز از آن می‌ترسید‌.
 
 
آثار دیکنز
دیکنز آثار بسیاری به شكل رمان و داستانهای کوتاه دارد. او بیشتر آثار معروف خود مانند «الیور تویست» را به صورت داستانهای زنجيره اي در روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌ها منتشر می‌کرد؛ که بعدها در قالب کتاب جمع‌آوری شدند.
 
رمانهای برجسته دیکنز :
- آقای پیکویک (The Pickwick Papers-1837
- الیور تویست (The Adventures of Oliver Twist- 1838  )   
- نیکلاس نیکلبی (The Life and Adventures of Nicholas Nickleby - 1839 )
- دکان کهنه شگفت (The Old Curiosity Shop - 1840 )
- بارنابی روج (Barnaby Rudge - 1841  )
- سرود کریسمس (A Christmas Carol- 1843 )
- مارتین چوزلویت (The Life and Adventures of Martin Chuzzlewit- 1844 )
- دامبی و پسر (Dombey and Son- 1848 )
- دیوید کاپرفیلد (David Copperfield- 1853 )
- خانه غمزده (Bleak House- 1853 )
- دوران مشقت (Hard Times: For These Times- 1854  )
- دوریت کوچک (Little Dorrit - 1857
- داستان دو شهر (A Tale of Two Cities- 1859  )
- آرزوهای بزرگ (Great Expectations- 1861 )
- دوست مشترکمان (Our Mutual Friend- 1865 )
- عبور ممنوع (No Thoroughfare- 1867 (به همراه ویلکی کالینز) )
- اسرار ادوین درود (The Mystery of Edwin Drood- 1870)
 
دیکنز در ۹ ژوئن ۱۸۷۰، بر اثر سکته قلبی درگذشت. بنابر وصیت خود او، مراسم تدفینی کم‌خرج و بسیار معمولی برایش برگزار کردند.



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه چارلز ديكنز , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1391
بازدید : 1066
نویسنده : شیخ پاسکال


«توماس يانگ» در 13 ژوئن 1773 در «سامرست» انگليس به دنيا آمد. او به «يانگ اعجوبه» معروف شد. زيرا در 2 سالگي خواندن را ياد گرفت و در هشت سالگي به تنهايي به آموختن رياضي پرداخت. وي در 9 سالگي شروع به يادگيري زبان هاي فرانسوي، ايتاليايي، عبري، عربي و فارسي كرد؛ به طوري كه در 14 سالگي اين زبان ها را مي دانست.
يانگ در سال 1799 تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته پزشكي به پايان رساند و در انستيتوي سلطنتي لندن مشغول به كار شد. او مطالعات خود را بر روي ساختمان چشم و ماهيت نور متمركز كرد و اولين تئوري خود را درباره تطابق در بينايي مطرح نمود. بر طبق اين تئوري، براي آن كه تصوير اجسامي كه در فواصل متفاوت قرار دارند، بر روي شبكيه تشكيل گردد، شعاع انحناي عدسي چشم تغيير مي كند.
 
آثار علمي
كار عمده يانگ آزمايش هايي است كه بر روي نور انجام داده است. او در سال 1803 به آزمايشي دست زد كه نتيجه آن تاييد فرضيه موجي هويگنس درباره ماهيت نور بود. آزمايش يانگ مربوط به نوري است كه از دو شكاف باريك مي گذرد و نوارهاي تاريك و روشن را به وجود مي آورد. قبول اين مطلب كه چگونه جمع دو نور تاريكي را به وجود مي آورد، به سادگي ممكن نبود، وليكن نتيجه آزمايش يانگ، صحت فرضيه موجي بودن نور و پديده تداخل امواج نور را تاييد كرد.
يانگ با اندازه گيري فاصله نوارهاي تاريك و روشن و نيز فاصله شكاف هايي كه نور از آن ها مي گذشت، طول موج نورهاي مرئي را اندازه گيري نمود. پديده انكسار مضاعف نيز مورد توجه يانگ قرار گرفت. در اين پديده، هرگاه نور به بعضي از بلورها برخورد كند، به دو پرتو شكسته تجزيه مي شود. يانگ از روي اين پديده به عرضي بودن امواج نور پي برد.
از كارهاي ديگر يانگ، مطالعه بر روي نيروي كشش سطحي مايعات و نيز نيروي كشش در جامدات است. به دليل كارهاي علمي او در اين مورد، ضريب كشساني موسوم به « مدول يانگ » را به نام او انتخاب كرده اند.
يانگ در عمر پر بركت خود علاوه بر تحقيق در علوم تجربي، در خط هيروگليف هم صاحبنظر شد و از اين رو مورد توجه پژوهشگران تاريخ و تمدن نيز قرار گرفت. هیروگلیف به معنی کنده کاری مقدس و خط مقدس است که حجاران و صنعتگران آن را در دیوار مقبره ها، ستون ها، تندیس‌ها، مهرها و ... به کار می‌‌بردند. وي در روز دهم مه سال 1829 در لندن درگذشت.
 



:: موضوعات مرتبط: زگی نامه توماس يانگ , ,
کانال ما با مطالب قشنگ برای شما https://telegram.me/haghighathayema

دانشمند مورد علاقه ی شما کیست؟؟؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دنیای زندگینامه و... و آدرس paskalov.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com