عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : جمعه 7 تير 1390
بازدید : 968
نویسنده : شیخ پاسکال


114 سال پيش، در روز 16 آوريل 1889 ميلادي (27 فروردين)، «سرچارلز اسپنسر چاپلين» معروف به چارلي چاپلين، نابغه عالم سينما در شهر لندن به دنيا آمد. چارلي در سن 5 سالگي، در صحنه تئاتر ظاهر شد و به سرعت شهرت يافت. وي در سال 1925 ميلادي، فيلم «لايم لايت» را کارگرداني کرد و پس از آن، به جهانگردي پرداخت. فيلم هاي چاپلين آميزه اي از هزل، اندوه، انتقادات جسورانه و عشق به انسانيت است که مشهورترين آنها جويندگان طلا، زندگي سگي و ديکتاتور بزرگ هستند.
بسیاري چارلي چاپلين را تنها يك كمدين موفق مي دانند، حال آنكه او در زمينه موسيقي نيز استعداد فراواني از خود نشان داده است. ساخت موسيقي فيلم، كار عادي وي بود و در مجموع، توانست موسيقي 23 فيلم را به پايان برساند. وي توانايي زيادي در ساخت موسيقي داشت و موسيقي فيلم «لايم لايت» ساخته چالين، در سال 1972 برنده جايزه اسكار شد.
چارلي اسپنسر چاپلين مهمترين و تاثيرگذارترين شاگرد «مك سنت» و فرزند يك نمايشگر تالارهاي محلي موسيقي، كودكي خود را در صحنه هاي سرگرم كننده تفريحي گذرانده بود. تصوير او از جهان، همچون «چارلز ديكنز» و «د.و.گريفيث»، با هر گونه فقر و تنگدستي دوران خردسالي و جواني رنگ آميزي شده بود و در طول عمرش، همدردي عميق خود را نسبت به تنگدستان نشان داد.
در 1913، هنگامي كه با دستمزد صد و پنجاه دلار در هفته، در كمپاني «كي استون» استخدام شد، يك بازيگر سيار نمايش هاي «وودويل» امريكايي بود. در نخستين فيلمي كه به نام «در تلاش براي معاش» (1914) براي مك سنت بازي كرد، نقش يك شيك پوش تيپيك انگليسي به او داده شد، اما با فيلم دومش، «مخمصه غريب مبيل» (1914)، كاركتر و شكل ظاهري يك ولگرد كوچولو را معرفي كرد؛ كاركتري كه چاپلين را شهره آفاق ساخت و او را به يك نماد جهاني در عرصه سينما تبديل كرد.
صحنه اي از فيلم «جويندگان طلا» ساخته چاپلين، تا ژوئن 1917 اعتبار زيادي كسب كرد. از اين رو، قرارداد يك ميليون دلاري از سوي «فرست نشنال» به او پيشنهاد شد تا هشت فيلم به طور دلخواه براي اين كمپاني بسازد. اين معامله به او امكان داد تا براي خود استوديويي بنا كند و تمام فيلم هايش را تا سال 1952 در آنجا بسازد (اين سالي بود كه چاپلين آمريكا را ترك كرد).
موفق ترين اقدام چارلي در فرست نشنال، كارگرداني اولين فيلم بلند او ( پسر بچه 1921) بود. اين فيلم، كمدي بوده و ماجراي فرد بيكاري است كه به پسر بچه اي از محله فقير نشين دل مي بندد ( نقش پسر بچه را جكي كوگان اجرا كرد كه پنج سال بيشتر نداشت و او را به شهرت جهاني رساند). فيلم پسر بچه، غوغاي زيادي در جهان به پا كرد و بيش از 2.5 ميليون دلار نصيب تهيه كنندگان آن شد.
جويندگان طلا، شاخص ترين اثر چارلي چاپلين بود كه هنوز هم مانند سال 1925 مورد علاقه مردم است. چاپلين شخصاً آن را بر ديگر فيلم هايش ترجيح مي داد. در فيلم بعدي خود به نام سيرك (1928)، آن ولگرد كوچولو به فكر دلقك شدن مي افتد.
فيلمي صامت با ساختاري زيبا كه در جريان ناطق شدن سينما ساخته شد و در 1929، جايزه اسكار بهترين فيلمنامه، بازيگري، كارگرداني و بهترين فيلم (تهيه كنندگي) را به خود اختصاص داد. چاپلين در جريان ساخت اين فيلم، درگير دادگاه طلاق از همسر دومش بود و از جانب اخلال گرايان مذهبي متهم به اهانت شده بود؛ چنان كه مي خواست خودكشي كند. 
 
 
جوايز چارلي
چاپلين در طول دوران فعاليتش دوبار موفق به كسب جايزه اسكار شد. او اولين جايزه اسكار خود را در شانزدهم مي 1926 دريافت كرد. پس از آن و با ساخت فيلم «سيرك» در اسكار بعدي نامزد كسب عنوان بهترين بازيگر مرد و همچنين بهترين فيلم‌ساز كمدي شد، ولي در نهايت اين جوايز به افرادي ديگر تعلق يافت. با اين وجود، او جايزه «همه فن حريف بودن» را از دبيرخانه جشنواره دريافت كرد. فيلم ديگري كه چاپلين در همان سال ساخت و به خاطر آن، از جشنواره‌هاي گوناگون جايزه گرفت، «خواننده جاز» نام داشت. چاپلين در سال 1972 و چهل و چهار سال پس از دريافت اسكار اول، دومين اسكار خود را هم دريافت كرد. البته او در اين زمان در تبعيد بود و به خاطر دريافت جايزه‌اش اجازه پيدا كرد به شهر محل دبيرخانه جشنواره سفر كند.
آخرين فيلم‌هاي او با نام «شاهي در نيويورك»، «سوفيالورن» و «مارلون براندو» در اواخر دهد پنجاه ساخته شدند و او در اين فيلم‌ها به عنوان نويسنده و كارگردان و بازيگر به هنرمندي پرداخت.



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه چارلي چاپلين , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1390
بازدید : 987
نویسنده : شیخ پاسکال


«چارلز داروین» در ۱۲ فوریه ۱۸۰۹ (همان روزي كه آبراهام لينكلن به دنيا آمد)، در خانواده اي ثروتمند كه اهل «شروبری»انگلستان بودند، دیده به جهان گشود. او پنجمین فرزند از شش فرزند خانواده بود. پدرش، «رابرت داروین» و مادرش، «سوزانا وجوود» هر دو از خانواده‌های اصیل انگلیسی و حامیان کلیسای توحیدی بودند.
وقتی داروین هشت سال داشت، مادرش درگذشت. یک سال بعد، او را برای تحصیل به مدرسه شبانه‌روزی در شهر مجاور فرستادند. پدر بزرگش، «دکتر اراسموس داروين» از پزشکان معروف و طبيعي دانان بزرگ زمان خود بود. در ميان اين خانواده تحصيلکرده و روشنفکر، ظاهراً تنها چارلز بود که هوش و استعداد چنداني نداشت. در دوران تحصيل، معلمان و مديران مدرسه، او را شاگردي کودن و تنبل مي خواندند، اما در حقيقت او نابغه بود. شايد ديگران به اين دليل او را نادان مي دانستند که پندارها و افکار بلندش براي آنها قابل قبول نبود. چارلز علاقه زيادي به حيوانات و حشرات داشت و دقت او در مشاهده و مطالعه موجودات زنده، شگفت آور بود. وي در اين باره مي گويد :
«من از نظر دقت ديد و مشاهده کنجکاوانه بر تمام افراد عادي بشر برتري دارم و هر چيزي را با انديشه مي نگرم».
قدرت مشاهده چارلز هميشه مورد توجه پدر بود. پدر داروين، مردي تنومند و قوي هيکل بود که وزنش به 150 کيلو مي رسيد. او در هنگام عيادت از بيماران فقير، اغلب دچار مشکل مي شد، زيرا پله ها و اتاقهاي خانه اين بيماران، خراب و فرسوده بود و تحمل وزن دکتر رابرت را نداشت. از اين رو چارلز را به جاي خود به عيادت بيماران مي فرستاد و او پس از معاينه بيماران، يادداشت هايي روي کاغذ مي آورد و آنها را به پدرش مي داد تا براي بيمارانش نسخه بنويسد. چارلز با برادرش «اراسموس» براي تحصيل طب وارد دانشگاه «ادينبورگ» شد. همانطور که انتظار مي رفت، وضع تحصيلي او در دانشگاه رضايت بخش نبود و از دانشجويان بي استعداد به شمار مي رفت؛ با وجود اين، علاقه زيادي به کارهاي تجربي و علمي نشان مي داد.
خشونت عملیات جراحی باعث شد که داروين از پزشکی بیزار شود و در عوض، نزد یک برده سیاه پوست آزاد شده به نام «جان ادمونستون» به آموختن تاکسیدرمی مشغول شد. او شیفته داستانهایی بود که «ادمونستون» از جنگلهای بارانی امریکای جنوبی برایش تعریف می‌کرد.
یک سال بعد، داروین یکی از اعضای فعال «انجمن دانشجویی طبیعی دانان» و شاگردی توانا در مکتب «رابرت ادموند گرانت»، از پیشگامان نظریه تکامل بود. وی همچنین در کلاسهای تاریخ طبیعی «رابرت جیمسون» در زمینه جغرافیای چینه‌شناختی شرکت ‌کرد و روش طبقه‌بندی گیاهان را در موزه بزرگ دانشگاه «ادینبورگ» ‌آموخت.
در سال ۱۸۲۷، پدر داروين ناخشنود از اینکه پسر جوانش علاقه‌ای به پزشکی نشان نمی‌دهد، نام او را در کالج «کریست» دانشگاه «کیمبریج» نوشت تا در لباس روحانیت در آید. این تصمیم عاقلانه‌ بود؛ چرا که در آن زمان، کشیش‌های انگلیکان درآمد خوبی داشتند و بسیاری از طبیعی دانان، خود روحانی بودند. با وجود اين، داروین ترجیح می‌داد که به جای درس خواندن، همراه با پسر عمویش «ویلیام داروین فاکس» به سوارکاری، تیراندازی و جمع‌آوری سوسک بپردازد و در این کار چنان پیشرفت کرد که او را به عنوان سوسک شناس به جناب کشیش «جان استیونس هنسلو» استاد گیاه شناسی معرفی کردند. داروین در کلاسهای تاریخ طبیعی «هنسلو» شرکت مي كرد و چیزی نگذشت که محبوب‌ترین شاگرد وی شد. با نزدیک شدن فصل آزمون، داروین بيشتر وقت خود را صرف خواندن درسهایش كرد و سرانجام، امتحانات نهایی را با کسب نمره خوب در الهیات و نمره‌ متوسط در ادبیات یونانی، ریاضیات و فیزیک پشت سر گذاشت.
داروین و همکلاسی‌هایش تصمیم گرفتند که برای مطالعه تاریخ طبیعی مناطق گرمسیر به جزایر «مادئیرا» سفر کنند. وی برای کسب آمادگی بیشتر در کلاسهای جغرافیای جناب کشیش «ادام سجویک» نامنویسی کرد؛ اما زماني که به همراه او برای نقشه‌برداری از لایه‌های صخره‌ای در ویلز به سر می‌برد، خبر لغو سفر به او رسید. داروین در راه بازگشت به خانه بود که نامه دیگری دریافت کرد؛ نیروی دریایی به دنبال یک طبیعی دان می‌گشت که ناخدا «رابرت فیتزروي» را در یک سفر اکتشافی به امریکای جنوبی همراهی کند. این سفر فرصتی گرانبها براي داروین بود تا بتواند خواسته هاي خود را به عنوان يك طبیعی دان دنبال کند.
 
سفر با بیگل
سفر با کشتی بیگل، پنج سال به طول انجامید. در اين سفر، داروین بیشتر زمان خود را صرف پویش‌های زمین‌شناختی، بررسی سنگواره‌ها و مطالعه بر روی ارگانیسم‌های زنده کرد. او از موجودات زنده امریکای جنوبی، هزاران نمونه جمع آوري كرد که بسیاری از آنها برای دانشمندان غربی ناشناخته بودند. داروين در طول اين سفر با شگفتيهاي طبيعي فراواني روبرو شد؛ براي مثال، او قبايل نخستين را ديد، فسيلهاي گوناگوني به دست آورد و گونه‌هاي بيشمار گياهي و حيواني را مورد بررسي قرار داد.
 
پیدایش نظریه تکامل
داروین ابتدا به هیچ وجه در پی به چالش کشیدن فرضیه ثبات انواع نبود، ولی ادامه تحقیقات، سؤالات بی‌پاسخ زیادی پیش رويش قرار مي داد. یک سال پیش از شروع سفر داروين، کتاب جنجال‌برانگیزی از «چارلز لایل» به نام «اصول زمین‌شناسی» منتشر شده بود که داروین نسخه‌ای از آن را همراه خود داشت. نویسنده در این کتاب مدعی شده بود که سطح زمین بر اثر فرآیندهای تدریجی تغییر می‌کند و دگرگونی پوسته زمین، جریانی یکنواخت در طبیعت و در طول تاریخ این کره است. وی بيان مي دارد که هر نوع موجود زنده ابتدا در مرکزی رشد می‌‌کند و از آن نقطه پخش مي شود. اين موجود زنده مدتی دوام مي آورد، اما بتدريج از بین رفته و جای خود را به انواع دیگر مي دهد (اصل مراکز آفرینش). از این رو نتیجه گرفت که پیدایش انواع جدید، جریانی پیوسته و یکنواخت در طول تاریخ زمین است.
این نظریه ها كه به تمامي، خلاف باورهای رایج زمانه بود، سر و صدای زیادی را در انجمنهاي علمی برانگیخت. داروین با بررسی لایه‌های سنگی و سنگواره‌ها در نقاط مختلف، شواهد زیادی در تأیید نظریات «چارلز لایل» به دست آورد. او در جزایر «گالاپاگوس»، فسیلهایی بسیار شبيه به هم، ولی نه کاملاًً همانند و با اشکال زنده پیدا کرد. وی مشاهده کرد که لاک پشت‌های ساکن در هر جزیره اندکی با لاک پشت‌های جزیره مجاور متفاوتند و سهره‌های جزیره‌های مختلف، تفاوت کمی با یکدیگر دارند. از نظر داروین، بهترین استدلال اين بود که انواع تغییر می‌کنند و اعضای هر گونه، نیای مشترکی دارند.
پس از پايان سفر، داروین با کنار هم گذاشتن مشاهدات خود و با استفاده از اصل «مراکز آفرینش» چارلز لایل، در اولین ویرایش کتاب خود با عنوان «مسافرت بیگل»، نحوه پراكندگي گونه‌های مختلف جانوری را شرح داد.
 
دستاوردهای علمی پیش از ارائه نظریه تکامل
داروین در تمام طول سفر از حمایتهای استاد سابق خود، «هنسلو» برخوردار بود. او ترتیب چاپ نوشته‌های داروین را می‌داد و سنگواره‌های جمع‌آوری شده را در اختیار طبیعی دانان معتبر مي گذاشت. در دوم اکتبر ۱۸۳۶، داروين به بریتانیا بازگشت و گروهی از بهترین طبیعی دانان را گرد آورد تا بر روی نمونه‌های گیاهی، جانوری و زمین‌شناختی جمع‌آوری شده مطالعه کنند. هنسلو، داروین را به «ریچارد اوون» زیست‌شناس معروف معرفی کرد. زماني كه «اوون» در کالج پادشاهی جراحان بر روی مجموعه سنگواره‌های داروین کار کرد، با کمال شگفتی متوجه شد که اين سنگواره ها متعلق به گونه‌هایی از جوندگان غول‌پیکر و تنبل است که نسل شان منقرض شده است. این کشف، بیش از پیش بر اعتبار داروین افزود.
در ۱۷ فوریه ۱۸۳۷، «چارلز لایل» در مقام رئیس انجمن زمین‌شناسی، سخنرانی خود را به یافته‌های «ریچارد اوون» درباره مجموعه سنگواره‌های داروین اختصاص داد؛ با این تفسير که گونه‌های منقرض شده با گونه‌های فعلی همان منطقه در ارتباطند. در همان جلسه، داروین به عنوان «عضو شورای انجمن زمین‌شناسی» برگزیده شد.
فعالیتهای علمی داروین تا اواسط سال ۱۸۳۷ ادامه یافت. در این زمان او به توصیه پزشکان از فشار کار  خود كاسته و برای استراحت در ییلاق اقامت کرد.
در سال 1871، در حالي كه هنوز بحث و جدل پيرامون كتابهاي قبلي داروين به شدت ادامه داشت، وي كتاب جنجال‌برانگيز خود را با نام «نژاد انسان و انتخاب در رابطه با جنسيت» منتشر كرد. طرح اين نظريه كه انسان از نسل نوعي ميمون است، كافي بود تا موج سركش مخالفت‌ها و مجادله‌هاي علمي را كه در پي انتشار كتابهاي قبلي داروين ايجاد شده بود، برافروخته ‌تر نمايد.
داروين براي دفاع از نظريه‌هاي خود در هيچ‌يك از بحث ها و سخنراني هاي علمي شركت نمي‌كرد. شايد به اين دليل كه پس از بازگشت از سفر به علت ابتلا به بيماري «چاگاس» كه ناشي از نيش حشرات آمريكاي جنوبي بود، سلامتي او دچار اختلال شده و از نظر مزاجي، وضع خوبي نداشت. از سوي ديگر، حاميان «تئوري تكامل» از جمله «توماس هاكزلي» نيز سرسختانه از تئوري‌هاي داروين دفاع مي‌كردند.
داروين مانند ارسطو سخت تحت تاثير بزرگي و شکوه طبيعت قرار گرفته بود و به آن- چون دوستداري که آفريننده و طراح مبتکر موجودات گوناگون است- احترام مي گذاشت.
در نتيجه فعاليتهاي داروين، اين نظريه «هراكليتوس» كه «هيچ چيز جز تغيير و دگرگوني، هميشگي و پايدار نيست»، شايستگي بيشتري يافت. واژه‌هايي مانند «تنازع بقا» و «بقاي اصلح» كه از سوي داروين مطرح شد، اكنون در گفتگوهاي روزانه جا افتاده است. كاميابي «تئوري تكامل» در روشن كردن اصل و ريشه نژاد انسان، اين نظريه را تقويت كرد كه علم مي‌تواند پاسخگوي تمام مسائل طبيعي باشد، ولي افسوس كه علم به تنهايي قادر به پاسخگويي به تمام مشكلات بشري نيست. چارلز داروين در سال 1882 از دنيا رفت.



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه چارلز رابرت داروين , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1390
بازدید : 1104
نویسنده : شیخ پاسکال


"توماس کارلایل" در سوم دسامبر 1795 به دنیا آمد و مهمترین اثر او "تاریخ انقلاب کبیر فرانسه" است. آثار وی تأثیر بسزایی بر تفکر سیاسی، ادبی و مذهبی نیمه ي سده ي نوزدهم میلادی بریتانیا داشت و خود او بسیار تحت تأثیر گوته بود؛ آثاري از جمله "انقلاب فرانسه" و "قهرمانان و ستایش قهرمان و قهرمانان در تاریخ" که نشانگر باور وی در مورد نقش قهرمانان و ناجیان در پیشرفت تاریخ است و همچنين، "نامه ها و سخنرانیهای کرامول و فردریک کبیر" از شاهکارهای او به شمار مي رود.
كارلايل در حرفه ي تاريخنگاري انقلاب كرد و تاليف هايش را بدون "فوت نت" منتشر ساخت و روشي را پايه نهاد كه اينك به "تاريخنگاري ژورناليستيك" معروف شده است.
به باور وي، مردمي كه به يك مورخ اعتماد دارند بايد حرفهاي او را بپذيرند و لذا نيازي به ذكر غير ضروري سرچشمه ها و گويندگان سخن نيست، زيرا كه مورخ، پيش از اين، درستي مطالب به دست آمده را آزمايش كرده است. اگر مورخ به موردي ترديد دارد بايد آن را ذكر كند و به گردن ديگران انداختن و تكرار "امور مورد ترديد و شايعه" درست نيست. ذكر سرچشمه ها - كه درستي خود آنها هم روشن نيست - باعث پيچيدگي نوشته و به درازا كشيدن گفتار مي شود.
كارلايل تاييد كرده است كه "فرد ديگري" بايد "تاريخ روز" (خبر) را بنويسد كه پژوهشگران پس از او، اين "فرد ديگر" را "روزنامه نگار" نام نهادند. به اين ترتيب وي راهي را گشود كه به پذيرش اين اصل انجاميد كه روزنامه نگار، "تاريخ امروز" را مي نويسد و عناصرش را به دست مي دهد و تاريخ نگار پس از كسب نتيجه، با شكيبايي بيشتر و برگزيدن يك روش تحقيق و سبك مطمئن، آن را دنبال خواهد كرد و با جمع آوري اسناد لازم، كل "رويداد" را شرح مي دهد و بايد "علت يا علل" و "نتيجه يا نتايج" را روشن سازد. بنابراين، اين دو حرفه (روزنامه نگاري و تاريخنگاري) داراي يك قلمرو مشترك هستند. كارلايل، مورخ را به مثابه ي يك کارآگاه (پليس) مي داند كه براي "قاضي تاريخ" مدرك جمع آوري مي كند و "قاضي زمان" جز نوشته و يا كتاب تاريخ كسي ديگر، نمي تواند باشد و "دادرسي"، همان شرح رويداد است [ از اين نظر ] كه چرا شروع شد، چگونه انجام گرفت و به كجا ختم شد.
 به باور كارلايل و پيروان او، هيچ فرد و گروه، نمي تواند از دست کارآگاه و قاضي تاريخ بگريزد؛ لذا بايد مراقب اعمال هر روز خود باشد. بازپرس (کارآگاه) تاريخ با ديگر بازپرسها اين تفاوت را دارد كه هم برضد و هم در حمايت از يك رويداد و پيروان آن، به گردآوري سند مي پردازد.
با اين استدلال، تاريخ نگار، همان روزنامه نگار است كه به جاي امروز درباره ي ديروز و ديروزهاي دور به پژوهش مي پردازد و مي نويسد تا تجربه ي گذشتگان هدر نرود و در امور جاري به كار گرفته شود و امور نادرست تكرار نگردد.
كارلايل نسبت به مورخان پيش از خود و معاصرش، به "ناراتيو" (شرح نويسي) يك رويداد تاريخي توجه بيشتري دارد تا به رديف كردن سرچشمه ها و ريشه ها و برداشتن مسئوليت از دوش خود. وي همچنين تاريخ نگاري پر از فوت نت نويسي را گونه اي "رونويسي" (رونوشت برداشتن) خوانده است.
توماس كارلايل، در پنجم فوريه ي 1881 چشم از جهان فرو بست



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه توماس كارلايل , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1390
بازدید : 1028
نویسنده : شیخ پاسکال


«توماس جفرسون» در تاريخ سيزدهم آوريل ۱۷۴۳، در مستعمره «ویرجینیا» واقع در آمریکای شمالی و در خانواده ای كه از اشخاص برجسته «ویرجینیا» بودند، به دنیا آمد. مادر او، «جین رندولف»، دختر «ایشام رندولف» (ناخدای کشتی و گاهی کشاورز) و پدر وی، «پیتر جفرسون»، کشاورزي از نژاد «ویلزی» بود. سرهنگ «ویلیام رندولف» در سال ۱۷۴۵ درگذشت و پدر توماس وظیفه نگهداری از مزرعه «تاکاهو»٬ املاک «ویلیام رندولف» و پسر خردسال وی «توماس مان رندولف» را به عهده گرفت. از اين رو خانواده توماس به «تاکاهو» رفته و به مدت ۷ سال در آنجا ماندند؛ سپس به زادگاه خود «البه مارله» بازگشتند.
توماس در دانشگاه «ویلیام اند ماری» به تحصیل در رشته حقوق پرداخت. وي در سال ۱۷۷۲ با بيوه اي به نام «مارتا ویلز اسکلتون» ازدواج کرد و او را برای زندگی به یک خانه کوهستانی نیمه ساخته در Monticello برد.
توماس جفرسون یکی از انديشمندان اصلی و بنيانگذار ايده جمهوريخواهي در امریکا، نویسنده اصلی اعلامیه استقلال ایالات متحده امریکا و سومین رییس جمهور اين كشور است. از مهمترین رويدادهاي دوران ریاست جمهوری او، خرید «لوئیزیانا» در ۱۸۰۳ و اکتشاف «لوییس و کلارک» (۱۸۰۶-۱۸۰۴) مي باشد. او حامی روشنگری بود و بسیاری از رهبران روشنفکر  بریتانیا و فرانسه را می شناخت. از نظر توماس، کشاورز مستقلي که در زمین خود کشت می کند، نمونه ایده آلي برای ارزشهای جمهوری خواهی است و جهت گيري سیاسی دولت باید به سود وی باشد. او نسبت به شهرها و سرمایه گذاران، بی اعتماد و طرفدار حقوق ملت و یک دولت فدرال به شدت محدود شده بود. «دمکراسی جفرسونی» به نام خود او ثبت شده است. وي فرضيه دمكراسي خود را با توجه به جمهوري افلاطون، ليبراليسم لاك، مسئوليت اجتماعي راي دهندگان در قبال انتخاب خود (فرضيه اسپينوزا )، انديشه هاي روشنگران قرون 16 ، 17 و 18 اروپا و اخلاق مسيحيت، تنظيم و بيان داشته است. او حقوق سياسي - اجتماعي برابر مردم، ليبراليسم  و مشاركت كامل در دمكراسي را سه عامل اصلي مردمسالاري مي داند.
جفرسون به همراه «جیمز مدیسن»، حزب «دموکرات- جمهوریخواه» را پایه گذاري كرد که به مدت یک ربع قرن، اساس و پايه سیاستهای امریکا بود. وی همچنین فرماندار ویرجینیا (1779- 1781) در زمان جنگ، اولین دبیر دولت امریکا (1789- 1793) و دومین معاون رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا (1797- 1801) بود. توماس به جدایی دین از سیاست باور داشت و نویسنده قانون آزادی اديان ویرجینیا بود. در اوج درگیریهای حزبی در سال ۱۸۰۰، توماس جفرسون در یک نامه محرمانه نوشت :
«من در حضور خدا سوگند خورده ام که دشمن همیشگی هر گونه خودکامگی در اندیشه بشر باشم».
توماس جفرسون و «مارتین ون بورن»، تنها افرادي هستند که توانسته اند به عنوان دبیر دولت امریکا٬ معاون رئیس جمهور  و همچنين رییس جمهور ايالات متحده امریکا خدمت کنند.
جفرسون همانند ارسطو بر اخلاق سياسي تاكيد داشت. وي دانشگاه دولتي «ويرجينيا» را تاسيس كرد و بر اين باور بود كه رشد و تكامل هر جامعه نسبت مستقيم با برخورداري مردم آن جامعه از آموزش و پرورش دارد و هر قدر كه سطح آگاهيهاي مردم بالا برود، قانون شكني و ستمگري كمتر مي شود. جفرسون نشريه ها (رسانه ها)، كتابها و سخنرانيهاي عمومي را همانند مدارس از ستونهاي اصلي آموزش و پرورش مردم مي دانست. از نظر او، كشوري را مي توان مستقل حقيقي خواند كه به لحاظ اقتصادي خودكفا باشد. وي در اين ارتباط بيان مي دارد :
«يك دولت (شهر، ايالت و يا كشور ) كه نتواند ماليات حقيقي را وضع و آن را جمع آوري كند، از مردم خود مي ترسد».
 
سالهای حضور در کنگره ویرجینیا
توماس جفرسون به روشنی می نوشت، اما سخنران خوبی نبود. از اين رو در کنگره ویرجینیا به جای زبان، از قلم خود برای بیان باورهایش استفاده می کرد. این عضو خاموش کنگره در ۳۳ سالگی، اعلامیه استقلال امریکا را طرح ریزی کرد.
در سالهای بعد، تلاش او بر این بود که نظراتش را به حقيقت تبديل کند. مهمترین اقدام وی در این سالها، نوشتن لایحه «آزادی مذهبی» برای ایالت «ویرجینیا» بود که در ۱۷۸۶ به تصویب رسيد.
 
سالهای پس از استقلال امریکا
جفرسون اولین رئیس جمهور آمریکا بود که مراسم سوگند ریاست جمهوری را در شهر «واشنگتن» به جا آورد. حمایت وي از افزایش قدرت دولت مرکزی باعث شد تا «جورج واشنگتن» در سال ۱۷۸۹، او را به عنوان وزیر امور خارجه خود انتخاب كند. اگرچه او در سال ۱۷۹۳ از این سمت کناره گیری کرد، بار دیگر در سال ۱۷۹۶ در سمت معاون رئیس جمهور وارد عرصه شد و به عنوان رهبر معنوی مخالف با فدرالیسم[*] مطرح گرديد. دور دوم ریاست جمهوری جفرسون در حالی به پایان رسيد که وي در تلاش بود تا کشورش را از درگیر شدن در جنگهای ناپلئون در اروپا برحذر دارد.
 
سالهای آخر
جفرسون در «مانتیسلو» بازنشسته شد تا زمان بیشتری برای فکر کردن به طرحهای بزرگش در دانشگاه «ویرجینیا» داشته باشد. یک اشراف زاده فرانسوی در مورد وي بیان داشت :
«او خانه و اندیشه اش را در بلندی قرار داده است و از آنجا می تواند جهان را با دید دیگری ببیند».
توماس جفرسون در ۴ ژوییه ۱۸۲۶ از دنیا رفت.



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه توماس جفرسون , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1390
بازدید : 994
نویسنده : شیخ پاسکال


» توماس اديسون» در سال 1847 در شهر «ميلان»، در ايالت «اوهايو» امريكا متولد شد. تام در كودكي مانند ديگر بچه ها در مدرسه موفق نبود و مادرش تصميم گرفت او را در خانه تحت تعليم قرار دهد. از اين رو، تعداد زيادي كتاب به او داد تا مطالعه كند. تام پسري كنجكاو بود و هميشه در تلاش بود تا بفهمد چيزهاي اطرافش چگونه عمل مي كنند و دوست داشت بتواند كاري كند كه آنها بهتر عمل كنند.
تام در دوران جواني آزمايشگاهي درست كرد؛ جايي كه مي توانست ايده ها و نظرياتش را آزمايش كند. او بسياري از چيزها را در همين آزمايشگاه اختراع كرد. زمانى كه اديسون 7 ساله بود، خانواده اش به ميشيگان نقل مكان كردند. 4 سال بعد، توماس به عنوان پسر بچه فروشنده روزنامه و شيرينى در قطار بين پورت هورون و ديترويت مشغول به كار شد. اين شغل وقت چندانى از وى نمى گرفت و او مى توانست به اندازه كافى به كارهاى ديگر مشغول شود. او در سال 1862 هفته نامه خود به نام «هرالد هفتگى» را منتشر ساخت. علاوه بر اين، اديسون يك دوره كارآموزى به عنوان تلگرافيست را گذراند و طى سال هاى 1863 تا 1868 در همين رشته به كار خود ادامه داد.
 اديسون نخستين اختراع خود را كه يك دستگاه شمارش برگه هاى راى بود، در سال 1868 به ثبت رساند. اما اين دستگاه در كنگره آمريكا مورد استفاده قرار نگرفت؛ چرا كه اين هراس وجود داشت كه بتوان در كار آن تقلب كرد. يك سال بعد، او در نيويورك مدير كمپانى استاك اند گولد شد، شركتى را به اسم خود تاسيس كرد و از اين زمان به سرعت در كارهايش ترقى كرد.
 توماس اديسون در سال 1871 با خانم مرى استيل ول (M .Stillwell) ازدواج كرد و در همين سال هم نخستين ماشين تحرير را اختراع نمود. در اين دوره او در يك آزمايشگاه در نيوجرسى كار مى كرد. در تاريخ هجدهم ژوئيه سال 1877 اديسون فونوگراف يا دستگاه ضبط  صدا را اختراع كرد و نخستين انسانى بود كه صداى ثبت شده خود را شنيد.
 در سال 1879 لامپ اختراعى او كه از يك رشته ذغالين ساخته شده بود، بيش از 40 ساعت درخشيد. علاوه بر اين، اديسون كار دستگاه تلفن را به وسيله يك ميكروفون حاوى ذرات ذغال بهبود بخشيد. در سال 1880 در منلوپارك - نخستين كارخانه لامپ سازى- شروع به كار كرده و در كنار اين كار به اختراعات ديگر خود از جمله فيوز الكتريكى، دستگاه هاى اندازه گيرى و تكامل ديناموهاى ماشين هاى بخار پرداخت. در سال1883 اثر اديسون كه بعدها به اختراع رشته هاى درخشان و لامپ هاى الكتريكى منجر شد، رسماً به نام او ثبت گرديد. تا سال 1890 اديسون كار فونوگراف را بهبود بخشيد و شركت اديسون جنرال الكتريك را تاسيس كرد. اما برخلاف شايعات موجود، اديسون مخترع صندلى الكتريكى نبود. اين صندلى توسط يكى از همكاران او به نام هارولد پى براون اختراع شد.
 در سال 1891 اديسون دستگاه سينماتوگراف، كه يكى از مراحل ابتدايى تكامل دوربين فيلمبردارى بود را اختراع كرد. بايد متذكر شويم كه اختراعات اديسون كه فهرست آن پايانى ندارد، از جمله تلفن، تلگراف، ميكروفون و لامپ الكتريكى در واقع تنها بهبود و تكامل كار دستگاه هاى اختراع شده پيشين بودند.
 اختراع مورد علاقه اش، گرامافون يا دستگاه ضبط صوت بود. معروفترين اختراع اديسون، چراغ حبابي بود. در آن زمان، مردم براي روشن كردن خانه هايشان از چراغ هاي نفتي و گازي استفاده مي كردند. اديسون مي دانست كه استفاده از الكتريسيته بسيار ساده تر و ارزانتر خواهد بود. مشكل اينجا بود كه كسي نمي دانست چگونه بايد اين كار را انجام دهد. اديسون مدت زيادي بر روي ايده اش كار كرد. وي بسياري از چيزها را مورد آزمايش قرار داد كه هيچ كدام عمل نمي كردند، اما هيچ گاه مايوس نشد و كارش را قطع نكرد؛ او به تلاش خود ادامه داد، تا روزي كه توانست آنچه را مي خواست، بدست آورد. امروز، شما به سادگي مي توانيد با فشار دادن كليدي، هر زمان نور و روشنايي را داشته باشيد. در سال 1882 اديسون اولين نيروگاه برق را در نيويورك ايجاد كرد كه به 85 مشتري برق مي فروخت و توانايي روشن كردن 5000 لامپ را دارا بود. وي همچنين دوربين متحرك را اختراع كرد. بسياري از ماشين هاي الكتريكي كه امروزه در خانه ها يا مدارس مورد استفاده قرار مي گيرد، از ايده ها و نظريات اديسون نشات گرفته اند.
اختراع كردن بهترين چيزي بود كه اديسون به آن علاقه داشت. او ابتدا مي انديشيد كه اشياء پيرامونش چگونه كار مي كنند، سپس فكر مي كرد كه چگونه مي تواند كاري كند كه آنها بهتر عمل كنند؛ كه به آن الهام مي گويند. اما قسمت مشكل كار اينجا بود كه اديسون بايد ايده هايش را در عمل پياده مي كرد. او انواع چيزها را استفاده مي كرد تا در نهايت، آن چه را كه دقيقاً مي خواست، پيدا كند. خود او آن را سخت كاركردن و نااميد نشدن مي دانست. او مي گفت :
«اختراع يك درصد الهام گرفتن و 99 درصد پشتكار و جديت است».
اديسون در اول فوريه 1893، كار ساختمان «بلك ماريا» نخستين استوديوي تصاوير متحرك را در «وست اورنج» نيوجرسي به پايان برد. او كوشيد تا اختراع دوربين فيلمبرداري را به خود اختصاص داده و حق استفاده انحصاري از آن را به دست آورد، اما در روز 10 مارس 1902 ، ادعاي او در يك دادگاه استيناف ايالات متحده رد شد. وي در سال 1894، تحقيقاتي را در زمينه تركيب فيلم و صدا به انجام رساند كه سرانجام منجر به اختراع «كينه توفون» گرديد. اين دستگاه تركيب ناهماهنگي از كينه توسكوپ و گرامافون استوانه اي بود كه با استقبال مردم مواجه نگرديد.
اديسون در روز 6 ژانويه 1931 درخواست نامه ثبت آخرين اختراع خود « وسيله نگهدارنده اشياء هنگام آبكاري» را به اداره اختراعات فرستاد، اما پيش از دريافت پاسخ خود و در سن 84 سالگي درگذشت.



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه توماس اديسون , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1390
بازدید : 1024
نویسنده : شیخ پاسکال


"ويليام هنري گيتس" سوم مشهور به "بيل گيتس" (Bill Gates)، در 28 اکتبر سال 1955 در يک خانواده ي متوسط در شهر "سياتل" آمريکا به دنيا آمد. پدر بيل، "ويليام هنري گيتس دوم"، وکيل دادگستري و يکي از سرشناسان شهر "سياتل" است. مادر او آموزگار مدرسه و يکي از اعضاي "هيئت مديره" (United Way International) بود که در امور خيريه نيز فعاليت داشت. بيل گيتس در اين خانواده و در کنار دو خواهر خود رشد کرد. بيل در کودکي بيشتر وقت خود را در کنار مادربزرگ سپري كرد و از او تاثير بسيار گرفت. وي از همان دوران کودکي، روحيه ي رقابت طلبي خود را نشان داد و تلاش مي كرد تا در هر زمينه اي از دوستان خود پيش باشد.
گيتس تحصيلات ابتدايي خود را در مدرسه ي ""Lakeside پشت سر گذاشت. در آغاز يکي از سالهاي تحصيلي، مسئولان مدرسه ي "Lakeside" تصميم گرفتند با کمک خانواده ي دانش آموزان، يک سري کامپيوتر اجاره کنند و در اختيار دانش آموزان قرار بدهند. در اين دوران، بيل گيتس با کامپيوتر آشنا شد و به سرعت، در بهره گيري از آن مهارت کسب نمود. وي نخستين نرم افزار خود را که يک بازي ساده بود در سن سيزده سالگي نوشت.
گيتس به همراه دوست خود "پل آلن" (Paul Allen ) که دو سال از او بزرگتر بود و در زمينه ي سخت افزار کامپيوتر هم مهارت داشت، بيشتر وقت خود را سرگرم برنامه نويسي در اتاق کامپيوتر ""Lakeside بود.
گيتس در سال 1973 وارد دانشگاه "هاروارد" شد و در آنجا با "استيو بالمر" (Steve Ballmer) که اكنون، رئيس بخش اداري مايکروسافت است آشنا شد. گيتس زماني که در "هاروارد" بود يک نسخه از زبان BASIC را براي کامپيوتر MITS Altair طراحي کرد.
بيل گيتس در سال 1975 به همراه دوست دوران کودکي خود "پل آلن"، شرکت کوچکي با نام "مايكروسافت" (Microsoft) با شعار "در هر خانه يک کامپيوتر" بنا نهاد. مايکروسافت، انواع زبانهاي برنامه نويسي را براي کامپيوترهاي گوناگون توليد مي کرد. در آن زمان، مايکروسافت تنها چهل کارمند داشت که شبانه روز به شدت کار مي کردند و کل فروش آن تنها  4/2 ميليون دلار در سال بود.
در سال 1980، شرکت IBM براي اينکه از بازار کامپيوترهاي شخصي باز نماند، کامپيوتر خود را - که PC نام گرفت و کامپيوترهاي امروزي نيز مبتني بر آن هستند - ساخت و وارد بازار كرد. اين شركت تصميم گرفت کار نرم افزار آن را به عهده ي شرکت ديگري بگذارد؛ اين بود که شاهين خوشبختي بر دوش مايکروسافت نشست و IBM، قراردادي با شرکت کوچک مايکروسافت بست تا نرم افزارهاي سازگار با کامپيوترهاي شخصي IBM توليد کند.
کامپيوتر هاي جديد IBM از پردازنده هاي شانزده بيتي 8088 شرکت "اينتل" استفاده مي کرد. بنابراين، مايکروسافت براي فروش زبانهاي برنامه سازي خود به يک سيستم عامل شانزده بيتي نياز داشت. در آن زمان، شخصي به نام "تيم پاترسون" كه در کارگاه خانه ي خود يک کامپيوتر شانزده بيتي کوچک ساخته بود، براي آن يک سيستم عامل ساده شانزده بيتي نوشت و نام DOS 86 را براي آن برگزيد. بيل گيتس تمامي حقوق سيستم عامل DOS 86 را به بهاي هفتاد و پنج هزار دلار به دست آورد. بيل گيتس و پل آلن، سيستم DOS 86 را متناسب با کامپيوتر هاي شخصي IBM تغيير دادند و با افزودن امکانات بيشتر، از آن يک سيستم عامل قوي شانزده بيتي ساختند. مايکروسافت، اين سيستم عامل را MS-DOS ناميد. سيستم هاي MS-DOS بر روي کامپيوترهاي شخصي IBM جاي گرفتند و IBM، درصدي از فروش کامپيوترهاي PC خود را براي بهره گيري از MS-DOS به مايکروسافت مي پرداخت. به تدريج امپراتوري بيل گيتس بر روي سيستم MS-DOS بنيان نهاده شد. از آن پس، مايکروسافت با توليد سيستم عامل گرافيکي Windows و دستاوردهاي موفق ديگر، گامهاي بزرگتري به سوي موفقيت برداشت.
بنابر آخرين آمار، بيش از 95 درصد از دارندگان کامپيوترهاي شخصي در سراسر جهان از دستاوردهاي گوناگون مايکروسافت استفاده مي کنند.
يکي از دلايل موفقيت "مايکروسافت" به گفته ي خود گيتس، به خدمت گرفتن افراد باهوش در اين شرکت است.
هم اكنون بيل گيتس با دارايي بيش از پنجاه ميليارد دلار، ثروتمندترين مرد دنيا شناخته شده است. وي زماني که تنها نوزده سال داشت، مايکروسافت را مديريت مي کرد. او به قدري سخت كوش بود که حتي گاهي چند روز محل کارش را ترک نمي کرد و به همراه کارمندان خود، به سختي، سرگرم انجام پروژه هاي گوناگون و سفارش مشتريان بود.
گيتس در سال 1994 با "مليندا فرنج گيتس" ازدواج کرد که نتيجه ي آن يک دختر (متولد سال 1996) و يک پسر (متولد سال 1999) بوده است.
وي در سال 2000 از سِمَت مدير عاملي كناره گرفت و "بالمر" را جايگزين خود كرد. پس از آن، به ادامه ي راه مادر پرداخت (بنا نهادن بنياد خيريه) و با بيست و نه ميليارد دلار سرمايه، بنياد خيريه ي "بيل و مليندا" را بنا نهاد.
او در سال 2006 بيان داشت كه از جولاي 2008، كار در مايكروسافت را رها مي‌كند، اما به دليل علاقه ي زياد، در كارهاي برنامه‌نويسي به مايكروسافت كمك خواهد كرد. هم اکنون بيل گيتس به همراه همسر و فرزندان خود در شهر "سياتل" ساکن است.
تا به امروز، مايکروسافت با بيش از چهل هزار کارمند در شصت کشور جهان و با درآمد خالص 25.3 ميليارد دلار در پايان سال مالي 2001، از جمله موفق ترين شرکتهاي ايالات متحده ي امريکا و يکي از راهبران صنعت کامپيوتر بوده است.
 



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه بيل گيتس , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1390
بازدید : 1042
نویسنده : شیخ پاسکال


بنيامين فرانكلين يك ديپلمات، سياستمدار، دانشمند و صاحب چاپخانه بود. او عدسيهاي دوكانوني و فر خوراك پز را اختراع كرد و آزمايشاتي در رابطه با الكتريسيته انجام داد. فرانكلين در سال 1706 در بوستون، ماساچوست متولد شد. او هوش و استعدادش را در خواندن و نوشتن به زودي نشان داد. در سن ده سالگي مدرسه را ترك كرد تا حرفه پدرش يعني ساختن شمع را ياد بگيرد. بنيامين جوان از اين كار متنفر بود و يك سال بعد، در مغازه برادرش جيمز شروع به كار چاپ كرد. بعد از 5 سال، مغازه برادرش را ترك كرد و به نيويورك رفت تا كاري پيدا كند، اما موفق نشد و به فيلادلفيا- كه در آن زمان شهر بزرگتري بود- رفت. فرانكلين به عنوان يك چاپگر بسيار موفق بود .ثروت به او فرصت داد تا روي اختراعات و علاقه مندي هايش كار كند. زماني كه فهميد اجاقهاي معمولي كارآمدي چنداني ندارند، اجاق فرانكلين را براي استفاده بهتر از حرارت طراحي كرد. اجاق فرانكلين هواي سرد را گرفته، گرم مي كرد و سپس هواي گرم شده را به چرخش درمي آورد.
اين اجاق در امريكا و اروپا بسيار رواج يافت. در آن زمان، الكتريسيته به تازگي در اروپا كشف شده بود. از اين رو، فرانكلين به شدت جلب آن شد و شش سال از زندگي خود را صرف تلاش براي توليد الكتريسيته كرد. فرانكلين بر روي اين ايده كه بارهاي الكتريكي سبب توليد رعد و برق مي شوند، متمركز شد. وي پيشنهاد كرد كه از ميله هاي برقگير رعد و برق براي دور كردن الكتريسيته از ساختمانها استفاده كنند تا از سوختن آنها جلوگيري شود. او با بستن يك كليد آهني به دنباله يك كايت در طوفان، موفق به شناسايي بارهاي الكتريكي شد. اين رعد و برق، همان الكتريسيته بود. بنيامين فرانكلين سالهاي آخر عمرش را صرف بررسي و مطالعه بر روي كلونيها و توليد آن براي ايالات متحده كرد. وي در سال 1790 در كشوري كه در شكل گيري و پيشرفت او نقش مهمي داشت، درگذشت.
«بنيامين فرانكلين» در هفت سالگي مرتكب اشتباهي شد كه در هفتاد سالگي نيز آن را بخاطر داشت. پسر هفت ساله اي بود كه عاشق بيقرار يك سوت شد و بقدري تحريك شده بود كه بي مطالعه و بدون اينكه قيمتش را جويا شود، تمام پول هاي خود را روي پيشخوان مغازه ريخت و سوت را برداشته، خوشحال از دكان خارج شد. هفتاد سال بعد، در نامه اي به يكي از دوستانش نوشت: « آن روز بقدري خوشحال بودم كه نمي توان حدي برايش متصور شد». اهل خانه از صداي سوت او، انگشت ها را در گوش كرده بودند، اما موقعي كه خواهر و برادرش متوجه شدند كه خيلي بيشتر از قيمت حقيقي سوت را پرداخته است، او را مسخره كردند؛ بطوريكه اوقاتش تلخ شد و به گريه افتاد.
سالها بعد، حتي زمانيكه فرانكلين يك شخصيت برجسته جهاني و سفير كبير امريكا در پاريس بود، هنوز اين موضوع را به ياد داشت و فراموش نكرده بود كه خيلي بيشتر از قيمت واقعي براي آن سوت داده و بيش از لذتي كه برايش داشت، بعداً پشيمان شده بود. اين ماجرا براي او درس بسيار خوبي بود و خودش هميشه مي گفت : « چون بزرگ شدم و قدم در اجتماع نهادم، با مشاهده اعمال ديگران دريافتم كه در طول روز با عده زيادي روبرو مي شوم كه خيلي بيشتر از ارزش واقعي براي اين قبيل سوت ها مي پردازند. بطور خلاصه، به عقيده من قسمت عمده بدبختي هاي بشر ناشي از اين است كه ارزش چيزها را به خطا تخمين زده و براي بعضي از آنها، بهايي بيش از ارزش واقعي شان مي پردازد».



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه بنجامين فرانكلين , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1390
بازدید : 1080
نویسنده : شیخ پاسکال


«پاسکال» در  19ژوئن 1623، در ناحیه (Auvergn) فرانسه متولد شد و در سن سه سالگی، مادر خود «آنتونیت بگن» را از دست داد. پدرش «اتین پاسکال» قاضی بود و به علوم و ریاضی علاقه داشت. در سال 1631، اتین به همراه فرزندانش به پاریس نقل مکان کرد و با توجه به نبوغ فوق‌العاده پسرش، تصمیم به آموزش وی گرفت. شاید مکالمه هاي همیشگی پدر با دانشمندان برجسته علوم هندسه در پاریس از جمله «رابروال»، «مرسن»، «دسارگوس»، «میدورگ»، «گاسندی» و «دسکارتس»، دليل تمایل پاسکال به اين علوم بوده است. بلز پاسكال در سن یازده سالگی، رساله ای کوتاه درباره اصوات اجسام ارتعاشی نوشت و پدرش در پاسخ به این مسئله، مطالعه ریاضيات را تا سن 15 سالگی برای وی ممنوع کرد تا بلز از مطالعه لاتین و زبان یونانی باز نماند. با وجود این، یک روز اتین متوجه شد که بلز - که در آن زمان 12 سال داشت- با تکه ای زغال بر روی دیوار اثبات كرده كه مجموع زاویه های یک مثلث، برابر با دو زاویه قائمه است. از آن زمان به بعد، پاسکال اجازه مطالعه اقلیدس را داشت.
پاسکال علاقه ویژه‌ای به مطالعه کارهای Desargues داشت و به دنبال مطالعه چنين عقایدي، در سن 16 سالگی، رساله‌ای در باب مباحث مخروطیبنام (مقاله‌ای درباره مخروطی‌ها) نوشت. بخش بزرگي از این رساله از بین رفته است، ولی نتیجه مهم آن که «قضیه پاسکال» نام دارد، بر جای مانده است.
پاسکال در سن 18 سالگی برای کمک به پدرش در انجام محاسبات خود، یک ماشین‌حساب مکانیکی ساخت که قادر به محاسبه جمع و تفریق بود و «ماشین ‌حساب پاسکال» یا (Pascaline) نام گرفت. از جمله نمونه‌های اولیه این ماشین ‌حساب در موزه (Zwinger) در «درسدن» آلمان قرار دارد. اگرچه این ماشین‌حسابها مقدمه پیدایش مهندسی کامپیوتر بودند، اما از لحاظ تجاری موفقیت چندانی به دست نیاوردند. طی دهه بعدی، پاسکال طرح خود را بهبود بخشيد و بیش از 50 عدد از آنها را ساخت.
 
نوآوريها در ریاضی
علاوه بر دستاوردهای دوران کودکی، پاسکال در بقیه دوران زندگیش نیز بر دانش ریاضی تأثیر گذاشت. وي در سال 1653، رساله‌ای با نام «در باب مثلثات حساب» نوشت و در آن، یک صورت جدولی راحت برای ضرایب دو جمله ای شرح داد که امروزه «مثلث پاسکال» نامیده می‌شود.
دستاورد مهم پاسکال در ارتباط با فلسفه ریاضی، مربوط به اثر وی با نام «در باب مغهوم هندسه » بود که در ابتدا به عنوان مقدمه‌ای بر کتاب هندسه برای یکی از مدارس معروف به نام «پورت‌رویال» نوشته شده بود. این کار با گذشت بیش از یک قرن از مرگ پاسکال انتشار یافت.
 
نوآوريها در علوم فیزیکی
مطالعات پاسکال در مورد سیالات (هیدرودینامیک و هیدروستاتیک) بر اساس اصول سیالات هیدرولیک بود. اختراعات او در این زمینه شامل فشار هیدرولیک (استفاده از فشار هیدرولیک برای افزایش نیرو) و سرنگ مي باشد. در سال 1646، پاسکال از آزمایشهاي «اوانجلیستا توریسلی» در ارتباط با فشارسنج آگاهی یافت. وی این آزمايشها را با لوله‌ای پر از جیوه تکرار کرد و این لوله را به صورت وارونه درون کاسه ‌ای از جیوه قرار داد. پاسکال این سؤال را مطرح کرد که چه نیرویی، بخشی از جیوه را درون لوله نگهداشته و چه چیزی، فضای بالای جیوه را در لوله پر کرده است. در آن زمان، بيشتر دانشمندان بر این باور بودند که غیر از خلاء، ماده ای نامرئی در آن فضا وجود دارد.
پاسکال با انجام آزمایشهاي دیگری در این زمینه، در سال 1647، «تجربه هاي جدید از خلاء» را نوشت که در آن، قوانین اصلی در مورد میزان تأثیر فشار هوا بر مایعات مختلف عنوان شده بود.
در سال 1648، پاسکال مطالعات خود را ادامه داد و در همین راستا، شوهر خواهرش یک بارومتر را به ارتفاعات بالا برد و این نکته به اثبات رسید که سطح جیوه تغییر می کند و پاسکال این آزمایش را با انتقال بارومتر به بالای برج یک کلیسا در پاریس و سپس به پایین آن تکرار کرد. این آزمایشها که سرانجام، منجر به بنیاد نهادن اساس بارومتر شد، در سراسر اروپا با استقبال مردم روبرو گرديد.
در پاسخ به این نقدها که باید چیزی نامرئی در فضای خالی‌ای که پاسکال عنوان کرده، وجود داشته باشد و در پاسخ به «استین نوئل»، یکی از مهمترین نظریه هاي قرن هفده در ارتباط با روش علمی از سوي پاسكال مطرح گرديد :
«برای اثبات یک فرضیه، اینکه تمامی موارد مطابق با آن باشند، کافی نیست، اما اگر تنها یک مساله خلاف آن باشد، همان یک مورد برای نقض فرضیه مورد نظر کافی است».
تاکید و پافشاری وی در مورد وجود خلاء منجر به اختلاف او با برخی از دانشمندان مطرح زمان از جمله «دسکارتس» شد.
 
تغییر مذهب
با توجه به زندگی پاسکال می توان گفت که بیماری و یانسن‌گرایی، دو دلیل عمده وي در تغییر مذهب بوده است. پاسکال از حدود سن هجده سالگی به نوعی بیماری عصبی دچار شد که وی را آزار می داد. او در سال 1647، در پی یک حمله عصبی دچار لمسی اندام شد؛ به گونه اي که بدون استفاده از عصا قادر به راه رفتن نبود. بلز همیشه سر درد بود و از آن پس، مشکل سوزش روده و معده داشت. در سال 1645، لگن پدر پاسکال دچار آسیب دیدگی شد و تحت مراقبت یک دکتر یانسن‌گرا قرار گرفت. بلز پس از درمان موفقیت‌آمیز پدرش، کتابهایی از نویسندگان یانسن‌گرا به امانت گرفت. در این دوره، پاسکال نوعی «دگرگونی اولیه» را تجربه نمود و طی سالهاي پس از آن شروع به نوشتن درباره مسائل مذهبي کرد. در این زمان، پاسکال احساس دوری از عقاید اولیه مذهبی اش را داشت و طی چند سال، این دوره را که به گفته خودش «دوره زمینی» بود، سپری کرد. پدر پاسکال در سال 1651 از دنیا رفت و در پي آن، بلز اموال پدر را به ارث برد و سرپرست خواهرش «ژاکلین» شد که برخلاف میل برادر، در «پورت- رویال» راهبه شد.
پاسکال پس از فراغت از امور خواهرش، دیگر هم آزاد بود و هم ثروتمند. وی یک خانه باشكوه پر از خدمتكار برای خود تهیه کرد و سوار بر کالسکه‌ای با چهار و یا پنج اسب به پاریس می‌رفت. او دوران فراغتش را صرف معاشرت با افراد شوخ و خوش صحبت، زنان و قماربازان (گواه کارهای وی در مورد حساب احتمالات است) می‌کرد. بلز پس از آشنايي با بانوي زيبا و فهميده اي در ناحيه «اوورن»، او را سافوی[*] دشت و صحرا ناميد. وي در همين دوران، کتاب «مکالمه در باب احساسات عاشقانه» را نوشت و به فکر ازدواج افتاد. ژاکلین، بلز را برای لهو و لعبش مورد سرزنش قرار داد و برای تغییر وی دعا کرد.
در تاریخ 23 نوامبر سال 1654، تصادفی روی پل نیلی رخ داد كه خوشبختانه پاسکال و دوستانش در این حادثه صدمه ای ندیدند. بعد از اين حادثه، پاسکال که عقاید و باورهای مذهبی اش جان تازه‌ای گرفته بود، در ماه ژانویه سال 1655 به مدت دو هفته‌ به صومعه‌ای قدیمی در‌ «پورت رویال» رفت. بعد از اين تحولات مذهبی، پاسكال اولین اثر ادبی خود را در مورد مذهب و با عنوان «نامه‌های ایالتی‌» نوشت.
 
انديشه ها
متاسفانه پاسکال نتوانست پیش از مرگش، مهمترین کار مذهبي خود به نام «تفکرات» را به پايان برساند. عنوان اولیه اين اثر، «دفاع از مذهب مسیحیت» بود. پس از مرگ پاسكال، دستنوشته هايي از او پيدا شد که بر روی آنها افکار مختلفی به صورت درهم، اما گویا نوشته شده بود. اولین نسخه از این نوشته‌ها با نام «تفکرات پاسکال در ارتباط با مذهب و سایر موضوعات»، در سال 1670 به صورت کتاب چاپ شد و بلافاصله به اثری ارزشمند تبدیل گرديد. نگرانی و هراس دوستان پاسکال و اندیشمندان از اینکه این «تفکرات» گسسته به جای پارسايي و دینداری منجر به ایجاد شبهه در دین شود، باعث شد تا آنها قسمتهای مورد شک را حذف کرده و سایر قسمتها را تغییر دهند؛ به نحوی که موجب نا‌خشنودی شاه و یا کلیسا نشوند.
اين كتاب نقطه عطفی در نثر فرانسه به شمار مي رود. ویل دورانت در اثر یازده جلدیش «تاریخ تمدن»، آن را به عنوان بهترین کتاب نثر فرانسه مورد ستایش قرار داد.  پاسکال در مجموعه «تفکرات»، چندین تناقض فلسفی را بررسی کرد : بیکرانی و هیچ، ایمان و خرد، درون و ماده، مرگ و زندگی، معنا و پوچی و ... . چنین به نظر می‌رسد که غیر از جهل، فروتني و گذشت، به نتایج دیگری دست نیافته و با درهم آميختن آنها، شروط پاسکال را ایجاد کرده است.
 
کارهای پایانی و مرگ
بزرگترین دستاورد پاسکال در ارتباط با نبوغ مکانیکی، ایجاد اولین خط اتوبوس برای حمل مسافران در داخل پاریس و در کالسکه‌هایی با چندین صندلی بود.
در سال 1662، اوضاع بیماری پاسکال وخیم شد. وي خواستار بستری در بیمارستان بود، اما دکتر معالجش گفت که به دليل وضعيت ناپايدار نمی‌توان او را به بیمارستان منتقل کرد. سرانجام پاسكال در تاریخ 18 آگوست سال 1662، در پاریس درگذشت، در حالی که این کلمات را بر زبان داشت : «خدایا هرگز تنهایم نگذار». بدن او در گورستان (Saint-Étienne - du -Mont) دفن شد.
 
میراث
به افتخار نوآوريهاي علمی، نام «پاسکال» به واحد فشار SI، زبان ‌برنامه‌نویسی و قانون پاسکال و همچنین به مثلث پاسکال و شروط پاسکال داده شد.
مهمترین نوآوري پاسکال در علم ریاضی، «تئوری احتمال» بود. این تئوری که ابتدا در مورد قمار به کار مي رفت، امروزه در علم اقتصاد و به خصوص در علوم آماری بسیار بااهميت است.
پاسکال در زمينه ادبیات نیز از جمله مهمترین نویسندگان دوره کلاسیک فرانسه به شمار مي رود و آثار وی، امروزه به عنوان شاهکار نثر فرانسه در نظر گرفته می‌شود. فعاليتهاي ادبی پاسکال بیش از همه برای مخالفتش با خردگرایی «رنه دکارت» و تاکید همزمان بر این مطلب بود که فلسفه تجربه‌گرایی برای تعیین حقایق مهم، ناکافی است.
 
برگرفته از :
 http://fa.wikipedia.org


[*] شاعره نامداري از يونان باستان كه در اوائل قرن ششم پيش از ميلاد مسيح در قصبه ارسوس در جزيره لسبوس به دنيا آمد. بنا بر روايات افسانه اي، وي دل به فانون باخت و به دليل بي مهري معشوق، خود را از فراز صخره لوكاد، به زير انداخت و جان سپرد.



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه بلزپاسکال , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1390
بازدید : 1153
نویسنده : شیخ پاسکال


«برتراند آرتور ویلیام راسل» در روز ۱۸ می 1872 در «راونزکراف» (Ravenscroft) ویلز متولد شد. خانواده او از شهروندان قديمي و بانفوذ انگلستان بودند. پدر بزرگش، «جان راسل» از نخست وزيران پيشين دولت انگليس بود و پدرش، «لرد آمبرلي» از اشراف زادگان انگليسي به شمار مي رفت كه برتراند و برادرش، عنوان «لردي» را از او به ارث بردند.
راسل هيچ گاه به مدرسه نرفت، اما معلم خانگی داشت و خيلي خوب و جدي درس مي خواند، تا آنكه براي خودش دانشمندي شد. وي در سال 1903 و در سن 32 سالگي، كتاب «اصول رياضيات» را نوشت و از 1910 تا 1915، كتاب «مسائل فلسفه» را به رشته تحرير درآورد كه براي يادگيري فلسفه، ساده و جذاب است.
برتراند راسل، فیلسوف و منتقد اجتماعی بریتانیایی قرن بیستم است و بیشتر به دليل فعالیت‌هایش در زمینه «منطق ریاضی» و «فلسفه تحلیلی» شناخته می‌شود. وي از مشهورترین فیلسوفان بي دين است و کتاب معروف او  به نام «چرا مسیحی نیستم؟»، از جنجال برانگیزترین کتابهای قرن بیستم به شمار می‌ رود.
وقتي جنگ جهاني اول آغاز شد، كشورهاي غربي از جمله انگلستان براي تامين منافع خود در جنگ شركت كردند، اما روح راسل با جنگ سازگاري نداشت و  فردي صلح طلب به شمار مي رفت. وي بر اين باور بود كه منافع شخصي انگليسيها ارزش كشته شدن هزاران جوان را ندارد و سرمايه داري را علت جنگ طلبي انگليسيها مي دانست؛ آنگونه سرمايه داري كه همه ثروت خود را از راه دزدي و زورگويي به دست آورده است. از اين رو، راسل شروع به ايراد سخنراني و نوشتن مقاله عليه دولتمردان انگليس نمود، تا اينكه دولت او را از دانشگاه اخراج و به مدت شش ماه زنداني كرد. وي پس از آزادي به مبارزه ادامه داد و به قول خودش، از اينكه مي ديد متمدن ترين سرزمين جهان در چنگال ترس و وحشت دست و پا مي زند، بسيار رنج مي كشيد.
راسل نمونه بارز يك انسان سرگردان غربي است. او در دامان سرمايه داري غرب پرورش يافته و از طبقات مرفه جامعه بود، ولي از عملكرد آنها نفرت داشت. از اين رو به طرفداري از سوسياليسم روسيه پرداخت، ولي بعد از مدتي به اين نكته پي برد كه روش آنان نيز مثل سرمايه داري غرب، ناموفق و شكست خورده است. مسيحيت هم براي او جذابيتي نداشت. راسل مدتي به چين رفت و به زندگي مردم آسيا علاقه مند شد، اما سرگرداني رهايش نكرد. وي هيچ گونه اعتقادي به سوسياليسم، سرمايه داري، نژاد سفيد و تمدن غرب را در وجود خود حس نمي كرد. برتراند راسل در دوم فوریه ۱۹۷۰ در (Penrhyndeudraeth)، واقع در «ویلز» درگذشت.
 
سالشمار زندگی
(۱۸۷۲) در ۱۸ می در «راونزکراف» (Ravenscroft) ویلز متولد شد.
(۱۸۹۰) به کالج «ترینیتی» در کمبریج وارد شد.
(۱۸۹۳) دریافت مدرک لیسانس ریاضی
(۱۸۹۴) امتحان پایانی‌ علوم انسانی/فلسفه‌ (The Moral Sciences Tripos)
(۱۸۹۴) با Alys Pearsall Smith ازدواج کرد.
(۱۹۰۰) جوزپه پینو را در کنگره بین‌المللی پاریس ملاقات کرد.
(۱۹۰۱) پارادوکس راسل را کشف کرد.
(۱۹۰۸) به عضویت انجمن سلطنتی درآمد.
(۱۹۱۶) به دلیل مبارزه ضدجنگ‌، از کالج ترینیتی اخراج و ۱۱۰ پوند هم جریمه شد.
(۱۹۱۸) به دلیل مبارزه ضدجنگ‌، شش ‌ماه زنداني شد.
(۱۹۲۱) از Alys طلاق گرفت و با دورا بلک (Dora Black) ازدواج کرد.
 (۱۹۳۱) با مرگ برادرش، لقب سومین ارل راسل را کسب کرد.
(۱۹۳۵) از دورا طلاق گرفت.
(۱۹۳۶) با پاتریشیا (پیتر) هلن اسپنس (Patricia (Peter) Helen Spence) ازدواج کرد.
(۱۹۴۳) از بنیاد بارنز (Barnes Foundation) در پنسیلوانیا اخراج شد.
(۱۹۴۹) نشان لیاقت (the Order of Merit) را دریافت کرد.
(۱۹۵۰) جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد.
(۱۹۵۲) از پیتر طلاق گرفت و با ادیث فینچ (Edith Finch) ازدواج کرد.
(۱۹۵۵) بیانیه «راسل- اینشتاین» را منتشر کرد.
(۱۹۵۷) اولین کنفرانس «پاگواش» (Pugwash Conference) را برگزار کرد.
(۱۹۶۱) به دلیل مبارزه‌های ضدهسته‌ای، به مدت یک هفته به زندان افتاد.
(۱۹۷۰) در دوم فوریه در Penrhyndeudraeth واقع در ویلز درگذشت.



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه برتراند راسل , ,
تاریخ : جمعه 7 تير 1390
بازدید : 979
نویسنده : شیخ پاسکال


«ايمانوئل كانت» که پس از ارسطو بزرگترین فیلسوف غربی به شمار مي رود، در سال 1724 در «کونیگسبرگ» آلمان متولد شد. وی چهارمین فرزند از نه فرزند یک خانواده تهیدست بود و والدین او به دین مسیح ايمان داشتند.
ایمانوئل در سن هشت سالگي به مدرسه دینی «کونیگسبرگ» فرستاده شد. در آن مدرسه، انضباط شدیدی حاکم و معلمان بسیار سختگیر بودند. به هر حال ایمانوئل توانست مدرسه را به پایان رسانده و به دانشگاه «کونیگسبرگ» وارد شود. وي پس از شش سال از آن دانشگاه نیز فارغ التحصیل گردید، اما چون نتوانست یک شغل دانشگاهی پيدا كند، ناگزیر به عنوان معلم سرخانه مشغول به کار شد.
ايمانوئل در سن سی و یک سالگی، شغلی در دانشگاه بدست آورد. این شغل فاقد حقوق و دستمزد بود، اما به وی اجازه می داد كه سخنرانی های عمومی برگزار کند و در آمد ناچیزی از راه آموزش خصوصی دانشجویان بدست آورد. او در اين دوران، آثاری در زمینه دینامیک و ریاضیات منتشر کرد.
بتدریج، موقعیت علمی و اجتماعی كانت بهبود پيدا كرد و حتی چندین بار از سوی دانشگاههای دیگر براي امر تدریس دعوت شد، اما پیشنهادشان را رد کرد. وی در خانه خود به تدریس ریاضیات و فیزیک می پرداخت و در سن سی و یک سالگی، رساله ای درباره «منشا کیهان» منتشر ساخت که برای اولین بار، صورتبندی فرضیه سحاب ستاره ای در آن مطرح شده بود.
سرانجام پس از سالها انتظار، کانت مقام استادی رشته فلسفه را در دانشگاه «کونیگسبرگ» به دست آورد. از این پس، او تمام عمر خود را وقف فلسفه نمود. وی در کلاسهایش با دقت هر چه تمامتر و به شیوه ای جديد، فلسفه را مورد بررسی و نقد قرار می داد؛ به گونه اي که پس از مدتی، دانشجویان بسیاری پیدا کرد که همیشه در کلاسهایش حاضر بودند و از سخناني که می گفت، یادداشت بر می داشتند.
کانت در زندگی خود، نظمی استثنایی داشت. او هر کاري را در ساعت مخصوص به خود انجام می داد و ذره ای از آن سرپيچي نمی کرد. بین مردم شهرش این جمله رایج بود که :
«می توانید ساعت خود را با کارهای کانت تنظیم کنید».
 وي به عنوان مدرس دانشگاه وظيفه داشت همه بخشهای فلسفه را آموزش دهد و سالهای سال، توان فکری خود را صرف تدریس و انتشار کتابها و مقاله هاي گوناگون کرد.
 
فلسفه آزادي از نظر كانت
آزادی به مفهوم کانتی آن، مادام که با آزادی هر فرد دیگر در چارچوب یک قانون عمومی برقرار باشد، تنها حق اولیه ‌هر انسانی به دلیل انسان بودنش است. کانت دیگر اصل های حقوق بشر مانند برابری و استقلال انسان را از همین اصل بنیادین آزادی مي گيرد. وي در فلسفه سیاسی خود نه تنها آخرین پیوندهای میان اندیشه سیاسی دوران جدید و دورانهای پیش از آن را به طور كامل می‌گسلد، بلکه فراتر از آن، مفهوم «حق طبیعی» عصر روشنگری را به گونه‌ای پیگیر رادیکالیزه می‌کند.
نخستین و بزرگترین اثر فلسفی او با نام «نقد عقل محض» در سال 1781، زمانی که پنجاه و هفت ساله بود، انتشار یافت. وي در اين مورد مي گويد :
«این کتاب نتيجه دوازده سال انديشه ژرف و جدی است».
این اثر شهرت زيادي پیدا کرد و «فلسفه نقادانه» (critical philosophy) که کانت خود را سردمدار آن می دانست به سراسر کشور آلمان نفوذ یافت. طي سال های 1788 و 1790، كانت دو اثر بزرگ دیگر خود را که به ترتیب «نقد عقل عملی» و «نقد قوه حکم» نام داشت، منتشر كرد. البته او آثار دیگری نیز در طول عمرش نوشت که مجموع آنها به 27 جلد مي رسد.
کانت با وجود خلق و خوي خشک و جدیتی که داشت، انسانی اجتماعی، خوش بیان و عضو محبوب و مورد احترام حلقه های اجتماعی و ادبی و حتی وزرای پادشاه بود.
او آخرین درس رسمی خود را در سال 1796 ارائه داد. در این هنگام، توانايي ذهنی او رو به کاستی گذارده و افسردگی، جانشین نشاط سابق او شده بود. وي در آخرين سالهاي عمر خود، حضور ذهن و توانایی شناخت دوستان قدیمی و حتی توان به پايان بردن جملات ساده را از دست داد و به بی حسی کامل دچار شد. سرانجام كانت در دوازدهم فوریه 1804 میلادی درگذشت. در مراسم خاكسپاري او، مردم شهرهای مختلف آلمان گرد آمدند تا به اين استاد بزرگ ادای دین كنند.
کانت تاثیر شگرفی از خود بر جای گذاشت؛ تا جايي كه مي توان گفت تمام آثار ادبی و فلسفی دوره های بعدی به گونه اي تحت تاثیر انديشه هاي او به وجود آمدند.



:: موضوعات مرتبط: زندگی نامه ايمانوئل كانت , ,
کانال ما با مطالب قشنگ برای شما https://telegram.me/haghighathayema

دانشمند مورد علاقه ی شما کیست؟؟؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دنیای زندگینامه و... و آدرس paskalov.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com